1 ای صفت خاص تو واجب به ذات بسته به تو سلسله ممکنات
2 گر نرسد قافله بر قافله فیض تو در هم درد این سلسله
3 کون و مکان شاهد جود تواند حجت اثبات وجود تواند
4 دایره چرخ مدار از تو یافت مرحله خاک قرار از تو یافت
1 ای علم هستی ما با تو پست نیست به خود هست به تو هر چه هست
2 ذات تو هم هستی و هم هست کن هست کن عالم نوی و کهن
3 هست تویی هستی مطلق تویی هست که هستی بود الحق تویی
4 هر چه نه هستی به سرای مجاز باشدش البته به هستی نیاز
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی
3 کارگرانند درین کارگاه ز آتش لا سوخته در لااله
4 نیست ز لا مخلصی الا تو را حکم تبارک و تعالی تو را
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
3 عقده گشاینده هر مشکلی قبله نماینده هر مقبلی
4 توشه نه گوشه نشینان پاک خوشه ده دانه فشانان خاک
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
3 کلک عنایت چو رقم ساز کرد از همه پیش این رقم آغاز کرد
4 مطلع دیباچه این ابجد است پیشترین حرف که در احمد است
1 یک شبی از صبح دل افروزتر وز شب و روز همه فیروزتر
2 طره او نافه دولت گشای غره او نور سعادت فزای
3 بارقه لطف درافشان در او ابر عنایت گهر افشان در او
4 خواجه که آمد دو جهان بنده اش کرد مدد دولت پاینده اش
1 ای ز تو شق خرقه ماه منیر پیش تو مهر آمده فرمان پذیر
2 قصر نبوت به تو چون شد بلند کسر به مقصوره کسری فکند
3 چتر فرازنده فرقت سحاب سایه نشین چتر تو را آفتاب
4 سایه ندیدت به زمین هیچ کس نور بود سایه خورشید و بس
1 ای به سرا پرده یثرب به خواب خیز که شد مشرق و مغرب خراب
2 رفته ز دستیم برون کن ز برد دستی و بنمای یکی دستبرد
3 توبه ده از سرکشی ایام را باز خر از ناخوشی اسلام را
4 مهد مسیح از فلک آور به زیر رایت مهدی به فلک زن دلیر
1 ای عربی نسبت امی لقب بنده تو هم عجم و هم عرب
2 رشک خوری تافته از اوج ناز مغرب تو یثرب و مشرق حجاز
3 گرد سرت ابطحی و یثربی خاک درت مشرقی و مغربی
4 تیغ عرب زن که فصاحت تو راست صید عجم کن که ملاحت تو راست
1 در خم این دایره نقش بند چند شوی بند به هر نقش چند
2 نقش رها کن سوی بی نقش رو دیده به هر نقش چه داری گرو
3 نقش چو پرده ست و تو ز افسردگی مایل پرده شد از پردگی
4 برفکن از پردگی این پرده را گرم کن از وی دل افسرده را