1 آفتابی که بنده سرگردان نام او را چو ذرّه در طلب است
2 زلف بر رخ نهاد و من گفتم سر خورشید در کنار شب است
1 ای جوادی که به یک بخشش دست زادۀ تست حاصل بحر و دفین خانه کان در گرو است
2 دست تنگی من امروز بدان جای رسید که به یک روزه کفافم دل و جان در گرو است
3 هرچه در خانۀ من بود نهادم به گرو کوزه آب چه باشد که به نان در گرو است
4 به جو و کاه که الب ته از آن نیست گزیر زین و آلت همه با تنگ و عنان در گرو است
1 بر معشوقم آمد رکن فصّاد ز ساق نازک دلخواه رگ زد
2 بزد بر یک رگ او نیش و گویی مرا آن نیش بر پنجاه رگ زد
1 خداوند! تویی ک اوراد مدحت بر افلاک و عناصر فرض باشد
2 به جنب سرعت عزم عنانت سما سنگین عنان چون ارض باشد
3 برون است از کمیّت جودت آری غرض عاری ز طول و عرض باشد
4 غرض از مایۀ تصدیع بیت است که بر رأی منیرت عرض باشد
1 آن کس که به ظلمت دو گیسو خورشید منوّر از ره افکند
2 با ما سخنی بگفت و دل را از ما بربود و در چَه افکند
3 دیدیم سر وفا ندارد گرچه سر طرّه بر مه افکند
1 مولنا مادر فرزندانت پسران ناکس و دون می زاید
2 مستحاض است که فرزندان را این چنین غرقه به خون می زاید
3 ...س او بند همی باید کرد که ازو جمله جنون می زاید
4 ...س چنین گنده نمی زاید کس او مگر از ره کو... می زاید
1 در میان آر می که نام بتی ست عقل هر کس ز کنه آن قاصر
2 اوّل اوّل است اوّل او آخر اوست آخر آخر
1 از مرد بخیل نیست طرفه کاو سر بنهد برابر مال
2 لیکن ز کریم بس عجب بُود کاو سر بنهاد بر سر مال
1 تشنه گشتم به راه کعبه شبی قحط بود آب و من بترسیدم
2 رهبری را که بود نام عماد از همه رهبرانش بگزیدم
3 پیشش افکندم و من از پی او راست مانند باد پوییدم
4 شب تاریک راهبر گم شد من به تنها بسی بگردیدم
1 ای وزیر جهان به فرزندان التفاتی نمی کنی چندان
2 پسرت هر کجا که بیند...یر از شعف در زند بدو دندان
3 دخترت را به کو... همی... ایند کاین بود عادت خردمندان
4 در پی ما فتاده اند از آنک ...یر ما هست سخت چون سندان