1 دلدار نمی دهد مرا کام شبی دلشاد نگشتم از دلارام شبی
2 چون بر درت آیم و درم نگشایی شاید که بیایم از در بام شبی
1 گر لایق خدمتم ندانی بر خویش تا من سر خویش گیرم و کشور خویش
2 یا همچو همای بر من افکن پر خویش تا بندگیت کنم به جان و سر خویش
1 روزی دو سه شد که بنده ننواختهای واندیشه به ذکر ما نپرداختهای
2 زان میترسم که دشمنان اندیشند کز چشم عنایتم بینداختهای
1 پروانه صفت پیش تو در پروازم در پای تو از عشق تو سر می بازم
2 چون شمع در اشتیاق رویت صنما می سوزم و می گدازم و می سازم
1 مانند فلک نیست جهان فرسایی هردم کند اندیشه و هر شب رایی
2 بر چرخ فلک دل منه ای یار از آنک چون دلبر بی وفاست هر شب جایی
1 افتاده مرا با سر زلفت هوسی با دل نبود عقل مرا دست رسی
2 سرّ غم تو نهفته در سینه شدم واقف نبود جز دل من هیچکسی
1 ما را به رخ دوست نیازست هنوز وین باد صبا محرم رازست هنوز
2 گر از سر غفلت گنهی کرد دلم شکرست در توبه که بازست هنوز
1 در صبحدمی که خوش سراید بلبل در باغ فتد ز عشق رویش غلغل
2 گفتا چه کنم ناله ز جان گر نکنم در عشق رخ گلی و گفتم مل مل
1 ای پیش قدت سرو سهی پست شده نرگس به خمار چشم تو مست شده
2 از شرم رخ خوب تو گلهای چمن در پای تو افتاده و از دست شده
1 آه از دل بیقرار و آه از دیده خون دل ما که کرد راه از دیده
2 تا دیده ندید دل بدو میل نکرد گاهی گله از دلست و گاه از دیده