1 اَمرَدی رفت تا نماز کند کرد کون سفید خود بالا
2 فاسقی زود جست بر پشتش گفت سبحان ربی الأَعلی
1 کو خدا کیست خدا چیست خدا بی جهت بحث مکن، نیست خدا
2 آن که پیغمبر ما بود همی ما عَرَفناک بفرمود همی
3 تو دگر طالب پرخاش مشو کاسۀ گرم تر از آش مشو
4 آنچه عقل تو در آن ها مات است تو بمیری همه موهومات است
1 دست حافظ به در از جامۀ خواب هشته در دست یکی جام شراب
1 افسارش از بریشم و پالان ز مخملست هر چند بد صدا است ولیکن مجللست
1 حضرت اقدس والا ایرج با همه راست بُوَد با ما کج
1 این عکس که بر عکس خودم زیبا شد تقدیم حضور حضرت والا شد
1 نیست جهان جز همین که با تو بگویم روز و شبانی به یکدگر شده پیوند
2 خلق جهان هم اگر تو نیک بسنجی هیچ برون نیستند از این گُرۀ چند
3 یاقوی ظالمند و عاجز مظلوم ............................
4 عدهای از آنچه میندارد غمگین عدۀ دیگر از آنچه دارد خرسند
1 این هلال ابرو دو سال بعد ماهی میشود در میان گلرخان صاحب کلاهی میشود
2 خلق میگویند مستوفی الممالک آدمست در میان خلق گاهی اشتباهی میشود
1 تا خدا تَرکِ خدایی گوید وز خدایش جدایی جوید
2 ول کند کرسی و عرش و همه را کم کند از دو جهان همهمه را
3 خشگ گردد به رگ هستی خون لغو گردد عمل کن فیکُون
4 راه یابد به فلک غمازی انجمن سازی و پارتی بازی
1 خواهد اینک ز جناب تو بار بندۀ ناچیز تو عبدالحمار !