1 طبعم نشاط کرد به انشاد این غزل در اقتفا به خواجۀ کابینه ساز کن
2 دیدی کفیل خارجه را چون وزیر کرد آن موی ریسمان کن و گنجشک باز کن
3 یا خود مدیر خارجه را چون کفیل ساخت آن گربه را به قوۀ شخصی گراز کن
4 ما بی دلان ز خاطر تو محو گشته ایم ای بر قبیلۀ دل و دین ترکتاز کن
1 این هلال ابرو دو سال بعد ماهی میشود در میان گلرخان صاحب کلاهی میشود
2 خلق میگویند مستوفی الممالک آدمست در میان خلق گاهی اشتباهی میشود
1 کو خدا کیست خدا چیست خدا بی جهت بحث مکن، نیست خدا
2 آن که پیغمبر ما بود همی ما عَرَفناک بفرمود همی
3 تو دگر طالب پرخاش مشو کاسۀ گرم تر از آش مشو
4 آنچه عقل تو در آن ها مات است تو بمیری همه موهومات است
1 افسارش از بریشم و پالان ز مخملست هر چند بد صدا است ولیکن مجللست
1 اَمرَدی رفت تا نماز کند کرد کون سفید خود بالا
2 فاسقی زود جست بر پشتش گفت سبحان ربی الأَعلی
1 شب عید عُمَر به قول زنان من در این خانه بوده ام مهمان
1 دست در حلقۀ هوی تو کنم بوسهای بر سر و روی تو کنم
1 بر دشمنان شمردم عیب نهانی خویش خود را خلاص کردم از پاسبانی خویش
1 خواهد اینک ز جناب تو بار بندۀ ناچیز تو عبدالحمار !
1 ای به درگاه تو نیاز همه کرم تست چاره ساز همه
2 اگر از چهره پرده برداری به حقیقت کشد مجاز همه
3 مه وشان مظهر جمال تواند بهر آن می کشیم ناز همه