ایرج میرزا

صفحه 1 از 2
2 اثر از غزل‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزل‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزل‌ها ایرج میرزا

1 قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را یادش آن گُل که نه از کف ببَرَد باد او را

2 ملَکی بود قمر پیشِ خداوند عزیز مرتعی بود فلک خرّم و آزاد او را

3 چون خدا خلقِ جهان کرد به این طرز و مثال دقّتی کرد و پسندیده نیفتاد او را

4 دید چیزی که به دل چنگ زند در وی نیست لاجرم دل ز قمر کند و فرستاد او را

1 روزگار آسوده دارد مردم آزاده را زحمتِ سِندان نمی آید در بگشاده را

2 از سرِ من عشق کی بیرون رود مانندِ خلق چون کنم دور از خود این همزادۀ آزاده را

3 خوش نمی آید به گوشم جز حدیثِ کودکان اصلاً اندر قلب تأثیریست حرفِ ساده را

4 من سر از بهرِ نثارِ مقدمت دارم به دوش چند پنهان سازم امرِ پیشِ پا افتاده را

1 خرِ عیسی است که از هر هنری باخبر است هر خری را نتوان گفت که صاحب هنر است

2 خوش‌لب‌ و خوش‌دهن‌ و چابک ‌و شیرین‌حرکات کم‌خور و پردو و با تربیت و باربر است

3 خرِ عیسی را آن بی‌هنر انکار کند که خود از جملۀ خرهای جهان ‌بی‌خبراست

4 قصدِ راکب را بی ‌هیچ نشان می‌داند که کجا موقعِ مکثست و مقامِ گذر است

1 خواهم که دهم جان به تو میلِ دلم اینست ترسم که پسندت نشود مشکلم اینست

2 پروا مکن از قتلِ من امروز که فردا شرطست نگویم به کسی قاتلم اینست

3 منعم مکن از عشقِ بتان ناصح مشفق دیریست که خاصیّت آب و گلم اینست

4 رسوایِ جهان گشتم و بدنامِ خلایق از عشق تو ای ترک پسر حاصلم اینست

1 طرب افسرده کند دل چو ز حدّ در گذرد آبِ حیوان بکُشَد نیز چو از سر گذرد

2 من ازین زندگی یک نهج آزرده شدم قند اگر هست نخواهم که مکّرر گذرد

3 گر همه دیدنِ یک سلسله مکروهاتست کاش این عمر گرانمایه سبکتر گذرد

4 تو از این خلعتِ هستی چه تفاخر داری این لباسی است که بر پیکرِ هر خر گذرد

1 نشسته بودم و دیدم ز در بشیر آمد که خیز و جان و دل آماده کن امیر آمد

2 امیرِ مملکتِ حُسن با چنان حشمت چه خواب دید که سر وقتِ این فقیر آمد

3 چو دید از غمِ هجرانش سخت دلگیرم به دلنوازیِ این پیرِ گوشه گیر آمد

4 نمانده بود مرا طاقتِ جدایی او به موقع آمد و نیک آمد و هُژیر آمد

1 شکر خدا را که بخت هادیم آمد نامه‌ای از حاج شیخ هادیم آمد

2 از پس سرگشتگی به وادی حیرت هادیِ سر منزلِ ایادیم آمد

3 از پسِ یک عمر رنج در طلبِ گنج هادیِ آن کانِ فضل و رادیم آمد

4 وز رشحاتِ غَمامِ فضل و کمالش نامه‌ای امروز بهرِ شادیم آمد

1 چون خورم می در سرم سودایِ یار آید پدید راست باشد این مثل کز کار کار آید پدید

2 جهد کردم تا نگویم رازِ دل بر هیچکس می کشان را رازِ دل بی اختیار آید پدید

3 گر مرا آسوده بینی در غمش نبود شگفت هر غریقی را پس از کوشش قرار آید پدید

4 بوسه چون بر لعلِ جانان می زنی نشمرده زن دیدم ام من گفتگو ها از شمار آید پدید

1 یاد کردند مرا باز به گلدانِ دگر گلبنانِ دگر از طرفِ گلستانِ دگر

2 بودم افسرده چو گُل دردی و بشکفتم باز نو بهارست به من تا به زمستانِ دگر

3 با نواهایِ دگر تهینتِ من گفتند بلبلانِ دگر از ساحتِ بستانِ دگر

4 عشق هر فکرِ دگر را ز دلم بیرون کرد همچو مهمان که کند بُخل به مهمانِ دگر

1 به دست جام شراب و به گوش نغمۀ ساز شبی خوشست خدایا دراز باد دراز !

2 چگونه کوته خواهم شبی که اندر وی وصالِ دوست مهیّا و برگِ عشرت ساز

3 چگونه کوته خواهم شبی که سعدی گفت: «که دوست را ننماید شبِ وِصال دراز»

4 شبی بُوَد که ازو گشت شامِ دولت روز شبی بُوَد که ازو گشت صبحِ ملّت باز

ایرج میرزا

2 اثر از غزل‌ها ایرج میرزا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزل‌ها ایرج میرزا شعر مورد نظر پیدا کنید.