1 تا بر سر است سایۀ شه زاده ایرجم گویی مگر به تاج فریدون مُتَوَّجَم
2 ما هر دو شاه زاده و ما هر دو ایرجیم اما چه ایرجی بود او ، من چه ایرجم!
3 با خلقتش چو خلقت خود می کنم قیاس گیرد ز مادر و پدر خویشتن لجم
4 گفتم قتیلِ خنجرِ ابرویِ او شوم آوخ که سازگار نشد طالعِ کجم
1 پیرم و آرزویِ وصلِ جوانان دارم خانه ویران بود و حسرتِ مهمان دارم
2 عشق باقی به سر و مویِ سر از غصّه سپید زیرِ خاکسترِ خود آتشِ پنهان دارم
3 کاش قیدِ پسران خواستمی پیش از وقت من کخ اصرار به آزادیِ نسوان دارم
4 آفتِ جان کسان عشق بود یا پیری چه کنم من که همین دارم و هم آن دارم
1 ز یاران آن قَدر بد دیدهام کز یار میترسم به بیکاری چنان خو کردهام کز کار میترسم
2 شاپوییها خطر ناکند و ترسیدن از آن واجب ولی با این خطرناکی من از دستار میترسم
3 نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمانشکن مردم از آن شاهنشهِ بیدینِ خلقآزار میترسم
4 نمیترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو غم خود را به یک سو هشته از غمخوار میترسم
1 ما خریدیم به جان عشق تو نی با زر و سیم به زر و سیم خَرَد عشقِ بتان مردِ لئیم
2 عالمی پر بُوَد از رایحۀ مُشک و عبیر مگر از پهلویِ زلفِ تو گذر کرد نسیم
3 بر بُناگوشِ تو آن سنبل و سوسن باشد یا که زلفست و بُوَد سنبل و سوسن به شمیم
4 یا که کردست خداوندِ ادب میر نظام امتحانِ خطِ تعلیق بصد دایره جیم
1 آزرده ام از آن بُتِ بسیار ناز کن پا از گلیمِ خویش فزونتر دراز کن
2 با آنکه از رُخَش خطِ مُشکین دمیده باز آن تُرکِ ناز کن نشود تَرکِ ناز کن
3 از چشم بد کنند همه خلق احتراز من گشته ام ز چشم نکو احتراز کن
4 رندِ شراب خوارم و در سینه ام دلی است پاکیزه تر ز جامۀ شیخِ نماز کن
1 باز روز آمد به پایان شامِ دلگیر است و من تا سحر سودایِ آن زلفِ چو زنجیر است و من
2 دیگران سر مست در آغوشِ جانان خفته اند آنکه بیدارست هر شب مرغِ شبگیر است و من
3 گفته بودم زودتر در راهِ عشقت جان دهم بعد از این تا زنده باشم عُذرِ تأخیر است و من
4 سُبحَه و سَجّاده و مُهری مرتّب کرده شیخ تا چه پیش آید خدا یا دامِ تزویر است و من