1 شیندم بیتکی از مرد پیری کهن فرزانهٔ روشن ضمیری
2 اگر خود را بناداری نگه داشت دو گیتی را بگیردن فقیری
1 نهان اندر دو حرفی سر کار است مقام عشق منبر نیست ، دار است
2 براهیمان ز نمرودان نترسند که عود خام راتش عیار است
1 من و تو از دل و دین نا امیدیم چوبوی گل ز اصل خود رمیدیم
2 دل مامرد و دین از مردنش مرد دو تامرگی بیک سود اخریدیم
1 نهان اندر دو حرفی سر کار است مقام عشق منبر نیست ، دار است
2 براهیمان ز نمرودان نترسند که عود خام راتش عیار است
1 مقام شوق بی صدق و یقین نیست یقین بی صحبت روح الامین نیست
2 گر از صدق و یقین داری نصیبی قدم بیباک نه کس در کین نیست
1 اگر اینب و جاهی از فرنگ است جبین خود منه جز بر در او
2 سرین را هم بچوبش ده کهخر حقی دارد به خر پالان گر او
1 دل بیگانه خوزین خاکدان نیست شب و روزش زدورسمان نیست
2 تو خود وقت قیام خویش دریاب نماز عشق و مستی را اذان نیست
1 چه پرسی از نماز عاشقانه رکوعش چون سجودش محرمانه
2 تب و تاب یکی الله اکبر نگنجد در نماز پنجگانه
1 سجودیوری دارا و جم را مکن ای بیخبر رسوا حرم را
2 مبر پیش فرنگی حاجت خویش ز طاق دل فرو ریز این صنم را
1 فرنگی رمز رزاقی بداند به این بخشد از آن وا میستاند
2 به شیطان آنچنان روزی رساند که یزدان اندرآن حیران بماند