پس چه باید از اقبال لاهوری پس چه باید کرد؟ 13
1. پس چه باید کرد ای اقوام شرق
باز روشن می شود ایام شرق
...
1. پس چه باید کرد ای اقوام شرق
باز روشن می شود ایام شرق
...
1. ای تو ما بیچارگان را ساز و برگ
وا رهان این قوم را از ترس مرگ
...
1. ای ز خود پوشیده خود را بازیاب
در مسلمانی حرامست این حجاب
...
1. شهر کابل خطهٔ جنت نظیر
آب حیوان از رگ تاکش بگیر
...
1. بیا که ساز فرنگ از نوا بر افتاد است
درون پردهٔ او نغمه نیست فریاد است
...
1. از نوازشهای سلطان شهید
صبح و شامم ، صبح و شام روز عید
...
1. رازدان خیر و شر گشتم ز فقر
زنده و صاحب نظر گشتم ز فقر
...
1. خیزد از دل ناله ها بی اختیار
آه ! آن شهری که اینجا بود پار
...
1. لاله بهر یک شعاع آفتاب
دارد اندر شاخ چندین پیچ و تاب
...
1. قندهار آن کشور مینو سواد
اهل دل را خاک او خاک مراد
...
1. تربت آن خسرو روشن ضمیر
از ضمیرش ملتی صورت پذیر
...