30 اثر از پیام مشرق اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پیام مشرق اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار اقبال لاهوری / پیام مشرق اقبال لاهوری

پیام مشرق اقبال لاهوری

1 حکمتش معقول و با محسوس در خلوت نرفت گرچه بکر فکر او پیرایه پوشد چون عروس

2 طایر عقل فلک پرواز او دانی که چیست؟ «ماکیان کز زور مستی خایه گیرد بی خروس»

1 از سستی عناصر انسان دلش تپید فکر حکیم پیکر محکم‌تر آفرید

2 افکند در فرنگ صد آشوب تازه‌ای دیوانه‌ای به کارگه شیشه‌گر رسید

1 فلسفی را با سیاست دان بیک میزان مسنج چشم آن خورشید کوری دیدهٔ این بی نمی

2 آن تراشد قول حق را حجت نا استوار وین تراشد قول باطل را دلیل محکمی

1 عرب از سر شک خونم همه لاله زار بادا عجم رمیده بو را نفسم بهار بادا

2 تپش است زندگانی تپش است جاودانی همه ذره های خاکم دل بیقرار بادا

3 نه بجاده ئی قرارش نه بمنزلی مقامش دل من مسافر من که خداش یار بادا

4 حذر از خرد که بندد همه نقش نامرادی دل ما برد به سازی که گسسته تار بادا

1 ز مزد بندهٔ کرپاس پوش محنت کش نصیب خواجهٔ ناکرده کار رخت حریر

2 ز خوی فشانی من لعل خاتم والی ز اشک کودک من گوهر ستام امیر

3 ز خون من چو زلو فربهی کلیسا را بزور بازوی من دست سلطنت همه گیر

4 خرابه رشک گلستان ز گریهٔ سحرم شباب لاله و گل از طراوت جگرم

1 یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است

2 چشم مست می فروشش باده را پروردگار باده خواران را نگاه ساقی اش پیغمبر است

3 جلوهٔ او بی کلیم و شعله او بی خلیل عقل ناپروا متاع عشق را غارتگر است

4 در هوایش گرمی یک آه بیتابانه نیست رند این میخانه را یک لغزش مستانه نیست

1 منم که طوف حرم کرده ام بتی به کنار منم که پیش بتان نعره های هو زده ام

2 دلم هنوز تقاضای جستجو دارد قدم بجادهٔ باریک تر ز مو زده ام

1 مزن وسمه بر ریش و ابروی خویش جوانی ز دزدیدن سال نیست

1 مرغی ز آشیانه به سیر چمن پرید خاری ز شاخ گل بتن نازکش خلید

2 بد گفت فطرت چمن روزگار را از درد خویش و هم ز غم دیگران تپید

3 داغی ز خون بی گنهی لاله را شمرد اندر طلسم غنچه فریب بهار دید

4 گفت اندرین سرا که بنایش فتاده کج صبحی کجا که چرخ درو شامها نچید

1 شعله در آغوش دارد عشق بی پروای من بر نخیزد یک شرار از حکمت نازای من

2 چون تمام افتد سراپا ناز می گردد نیاز قیس را لیلی همی نامند در صحرای من

3 بهر دهلیز تو از هندوستان آورده ام سجدهٔ شوقی که خون گردید در سیمای من

4 تیغ لا در پنجه این کافر دیرینه ده باز بنگر در جهان هنگامهٔ الای من

آثار اقبال لاهوری

30 اثر از پیام مشرق اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پیام مشرق اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی