تولای از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 12
1. تولای سهلیان به سهل عبداللّه التّستری رحمة اللّه علیه باشد و وی از محتشمان اهل تصوّف بود و کبرای ایشان؛ چنانکه ذکر وی گذشت، و در جمله اندر وقت خود سلطان وقت بود و از اهل حل و عقد اندر این طریقت. وی را براهین بسیار ظاهر بود که از ادراک حکایات آن عقل عاجز شود.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 13
1. بدان که نفس از روی لغت وجودُ الشّیء باشد و حقیقتُه و ذاتُه، و اندر جریان عادات و عبارات مردمان محتمل است مر معانی بسیار را بر اختلاف یکدیگر، استعمال کنند به معانی متضاد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
اما از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 14
1. اما آنچه مشایخ گفتهاند اندر نفس:
برای مشاهده کامل کلیک کنید
قوله، از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 15
1. قوله، تعالی: «والَّذینَ جاهُدَوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُم سُبُلَنا (۶۹/العنکبوت).»
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 16
1. بدان أعزِّکَ اللّه که هوی عبارتی است از اوصاف نفس به نزدیک گروهی و به نزدیک گروهی عبارتی است از ارادت طبع که متصرف و مدبر نفس است؛ چنانکه عقل از آنِ روح، و هر روحی را که اندر بِنْیَت خود از عقل قوتی نبود ناقص بود و هر نفسی را که از هوی قوتی نباشد ناقص بود. پس نقص روح نقص قربت باشد و نقص نفس عین قربت باشد و پیوسته مر زنده را دعوتی میباشد از عقل و یکی از هوی، آن که متابع دعوت عقل باشد به ایمان رسد و آن که متابع دعوت هوی باشد به نیران رسد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
تولّا از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 17
1. تولّا حکیمیان به ابی عبداللّه محمدبن علی حکیم الترمذی رضی اللّه عنه کنند. وی یکی از ائمهٔ وقت بود اندر جملهٔ علوم ظاهری و باطنی و وی را تصانیف و نکت بسیار است و قاعدهٔ سخن و طریقش بر ولایت بود و عبارت از حقیقت آن کردی و از درجات اولیا و مراعات ترتیب آن و او خود علی حِدَه بحری است بیکرانه با عجوبات بسیار.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 18
1. بدان که قاعده و اساس طریقت تصوّف و معرفت جمله بر ولایت و اثبات آن است که جملهٔ مشایخ رضی اللّه عنهم اندر حکم اثبات آن موافقاند؛ اما هر کسی به عبارتی دیگرگون بیان آن ظاهر کردهاند و محمدبن علی رضی اللّه عنه مخصوص است به اطلاق این عبارت مر حقیقت طریقت را.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 19
1. بدان قوّاک اللّه که این متداول است میان خلق و کتاب و سنت بدان ناطق است؛ لقوله،تعالی: «ألا إنَّ اَوْلِیاءَ اللّهَ لاخوفٌ عَلَیْهِم وَلاهُمْ یَحْزَنُون (۶۲/یونس)»، و نیز گفت: «نَحْنُ اولیاءُکُم فِی الحیوةِ الدُّنیا (۳۱/فصلت)»، و جای دیگر گفت: «اللّهُ وَلیُّ الّذینَ امَنُوا (۲۵۷/البقره).»
برای مشاهده کامل کلیک کنید
و مشایخ از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 20
1. و مشایخ را رحمهم اللّه هر یکی در تحقیق عبارت از ولایت رمزی است. آنچه ممکن شود از مختارات رموزشان بیارم تا فایده تمامتر شود، ان شاء اللّه، عزّ و جلّ.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 21
1. بدان که ظهور کرامات جایز است بر ولی اندر حال صحت تکلیف بروی، و فریقین از اهل سنت و جماعت بر این متفقاند و اندر عقل نیز مستحیل نیست؛ از آنچه این نوع مقدور خداوند است تعالی و تقدس و اظهار آن مُنافی هیچ اصل نیست از اصول شرع، و ارادت جنس آن از اوهام گسسته نیست و کرامت علامت صدق ولی بود ظهور آن بر کاذب روا نباشد بهجز بر کذب دعوی وی؛ و آن فعلی بود ناقض عادت اندر حال بقای تکلیف و آن که به تعریف حق بر وجه استدلال صدق از کذب بداند نیز ولی باشد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
و چون از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 22
1. و چون درست شد که بر دست کاذب معجزه و کرامات محال بود، لامحاله فرقی ظاهرتر بباید تا تو را معلوم و مبین شود. پس بدان که شرط معجزات اظهار است و از آنِ کرامات کتمان، و ثمرهٔ معجزه به غیر بازگردد و کرامت خاص مر صاحب کرامت را بود. و نیز صاحب معجزه قطع کند که این معجزه است و ولی قطع نتواند کرد که این کرامت است یا استدراج و نیز صاحب معجز اندر شرع تصرف کند و اندر ترتیب نفی واثبات آن به فرمان خدای بگوید و بکند و صاحب کرامات را اندر این، بهجز تسلیم و قبول احکام روی نیست؛ از آنچه به هیچ وجه کرامت ولی مر حکم شرع نبی را منافات نکند.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
اتفاق از علی بن عثمان هجویری کشف المحجوب 23
1. اتفاق کردهاند مشایخ این طریقه و جملهٔ اهل سنت و جماعت بر آن که: «روا باشد فعلی ناقض عادت، مانند معجزه و کرامت پیدا آید بر دست کافری که اسباب شبهت از ظهور آن منقطع باشد و کس را اندر کذب وی شک نماند و ظهور آن فعل بر کذب وی ناطق باشد و این چنان بود که فرعون چهارصد سال عمر یافت که اندر آن میان وی را بیماری نبود و آب از پسِ وی به بالا برشدی و چون بیستادی آب بستادی و چون برفتی آب برفتی، و همچنین علامات. هیچ عاقل را شبهت نیفتاد؛ که وی در دعوی خدایی کاذب و کافر بود؛ از آن که مضطرند عقلا که خداوند تعالی مجسم و مرکب نیست و اگر از این افعال بسیار بر وی پدیدار آمدی عاقل را بر کذب دعوی وی شبهتی نماندی و آنچه از شداد صاحب ارم و از نمرود روایت آرند هم از این جنس، هم بر این قیاس میکن.
برای مشاهده کامل کلیک کنید