1 صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو فریاد از تطاول مشکین کمند تو
2 شد رشک طور از آمدنت کوی عاشقان بنشین، که باد خردهٔ جان ها سپند تو
3 مشکل شده ست کار دل از عشق و خوش دلم شاید رسد به خاطر مشکل پسند تو
1 ز تکبیر فنا، حاضر نشد وقت نماز تو به شور حشر، میدان می دهد خواب دراز تو
1 دارم دلی دو نیم، ز تیغ زبان تو زخمم، نمک چش لب شکرفشان تو
2 جان رفت از میان و به کین بسته ای کمر نتوان برید، الفت تیغ از میان تو
1 صفای وقت، ز دل های بی غبار بجو طراوت از نفس پاک نوبهار بجو
2 شکسته حال و پریشان دل و سیه بختم مرا به حلقهٔ آن زلف تابدار بجو
3 کنار جدول و جو، جای تشنه کامان است لب مرا، به لب تیغ آبدار بجو
1 عریان ز صافی طینتی، از پردهٔ نیرنگ شو چون آب در باغ جهان، با خار وگل همرنگ شو
2 بشکن به دل تا می توان، نیش زبان دشمنان با این سبک مغزان که گفت ای خیره سر همسنگ شو؟
1 ای تهیدست، به امّید و امل غره مشو مزرعی را که نکشتی، نتوان کرد درو
2 من تنک مایه ام و پیر مغان مستغنی وای اگر خرقهٔ سالوس نگیرد به گرو
1 به دنبال خرام آن پری رو رمیدن می رود از یاد آهو
2 بود ادبار دنیا، به ز اقبال قفای زشت، باشد خوشتر از رو
1 افسرده ایم، جام می خوشگوار کو؟ تنها نشسته ایم به گلشن، هزار کو؟
2 چون غنچه، تا فشردهٔ دل در قدح کند خونین دلیم، ساقی گلگون عذار کو؟
1 سوخته جان دلم یکی، سنبل مشک فام، دو سختی کار عشق بین، صید یکی و دام دو
2 خونی دین و دل بود، غمزه در ابروان تو معجز حسن را نگر، تیغ یکی، نیام، دو
3 ساقی غم، به دیده ام، خون دل این قدر مکن باده به صرفه خرج کن، شیشه یک است و جام دو
4 در ره عشق از دو سو، قرعه فتاده مشکلم خاطر چاره جو یکی، ششدر ننگ و نام دو
1 به عاشقی، شده ام شهرهٔ جهان از تو ز سادگی، غم دل می کنم نهان از تو