شد صید خم زلف رسایی از حزین لاهیجی رباعی 1020
1. شد صید خم زلف رسایی دل ما
افتاد به دام اژدهایی دل ما
...
1. شد صید خم زلف رسایی دل ما
افتاد به دام اژدهایی دل ما
...
1. ای چشم و چراغ دل غم دیدهٔ ما
در راه تو خاک شد دل و دیدهٔ ما
...
1. لعلت به فسون نبرد از دل تب و تاب
گر شکّر لطف داد و گر زهر عتاب
...
1. کردی دلم از حسن گلوسوز کباب
نه پرتو لطف دیده نه برق عتاب
...
1. در دیدهٔ هر که شق کند پردهٔ خواب
سرتاسر آفاق بود موج سراب
...
1. ای مطرب عاشقان نوای تو کجاست؟
ای ساقی جان آب بقای توکجاست؟
...
1. سرمایه دهر، خاک بیزی ست،که هست
در مزرع حسرت اشک ریزی ست، که هست
...
1. در کار زمانه هر که بیکارتر است
از عاقبت کار خبردارتر است
...
1. هر چند که ما رهرو و دنیا راه است
در راه نشستن خطر آگاه است
...
1. اوضاع زمانه لایق دیدن نیست
وضعی خوشتر ز چشم پوشیدن نیست
...
1. نوبت ز کیان به ماکیان افتاده ست
بازیّ شگرفی به میان افتاده ست
...