5 اثر از ودیعة البدیعه در مثنویات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ودیعة البدیعه در مثنویات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار حزین لاهیجی / مثنویات حزین لاهیجی / ودیعة البدیعه در مثنویات

ودیعة البدیعه در مثنویات حزین لاهیجی

1 گر به هستی نظر کند عارف چون به علم الیقین بود واقف

2 بیند اول فراخور حالش ذات حق و صفات افعالش

3 چون به عین الیقین رسد زان پس همه ذات و صفات بیند و بس

4 چونکه حق الیقین نماید رو گوید آنگاه لیس الا هو

1 بسته بودم زبان ولی ناچار وحدتش را همی کنم اظهار

2 خامشی نیست بی سبب ما را حرف، تبخاله شد به لب ما را

3 بحر معنی ست نیک تازه و ژرف چه از آن گنجدم به ساغر حرف

4 لفظها تخته ای ست طوفانی تو چه در تخته، بحر گنجانی

1 می نیارد عدم شود موجود این عیان است پیش اهل شهود

2 عقل در کشوری که هست حکم نتواند شدن وجود عدم

3 عالم آنجا که صورت علمی ست نسبت آن به هست و نیست یکی ست

4 ذات ممکن که هست محض قبول کرده تسلیم امر و ترک فضول

1 هر حقیقت که برگشود جمال باشدش پایه را ز نقص وکمال

2 آن کمال از وجود او باشد تابع و فرع بود او باشد

3 نیست شرحی کمال را حاجت چون حیات است و دانش و قدرت

4 لیک هر عین درقبول وجود متفاوت بود به چشم شهود

1 در مراتب اصول موجودات از حد جسم تا به حضرت ذات

2 همگی منحصر بود در پنج می گشایم به مستمع در گنج

3 آن نخستین که حضرت ذات است بی نشان، غایب از اشارات است

4 ره ندارد حکایتی هرگز که بود ذات حق به خود بارز

1 هستی از غیب خویش و از اطلاق نگذارد چو آفتاب اشراق

2 متزلزل شود به سوی بعید یفعل اللّه ما یشا و یرید

3 متنزل شود علی الترتیب قضی الامر و النصیب یُصیب

4 پایهٔ اوّل اشرف و اعلی دومین از سوم به علم کذا

1 پس نماید عروج را آهنگ آن نخستین که می پذیرد رنگ

2 اسم و نامش ز جمع اسما شد جامع صورت و هیولا شد

3 می شود، چون سترد داغ کلف متشخّص به صورت اشرف

4 اغتذا و نمو پدید آید آن تخصص چو بر مزید آید

1 نور ارواح و عالم اجساد بی نهایت چو داشتند تضاد

2 حق به ارواح منصب تدبیر داده بود و نبود ربط پذیر

3 جامعی در میانه می بایست که بدان ربط یکدگر شایست

4 برزخش عالم مثال بود تا مراتب به اتّصال بود

1 ای خدای بلندی و پستی شاهد هوشیاری و مستی

2 مطرب ناله های سیر آهنگ نفس بی خروش سینهٔ چنگ

3 زخمهٔ تار آه دردآلود غازهٔ داغ سینه های کبود

4 بادهٔ ساغر تهی دستان به نوای تو می زنم دستان

1 عارفان چون دم از لقا زده اند نقش معنی به مدعا زده اند

2 آن سخن چون به گوش عامه رسید هرکسی بر مراد خود فهمید

3 کار بینا و کور یکسان نیست گوش را، کار چشم شایان نیست

4 گوش دل، گوش تیزهوشان است گوش حس، از درازگوشان است

آثار حزین لاهیجی

5 اثر از ودیعة البدیعه در مثنویات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ودیعة البدیعه در مثنویات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.