1 چو حوری جهان آن پسندیده زن از این عالم پرشر و شور شد
2 خرد بهر تاریخ فوتش نوشت به جنات عدن از جهان حور شد
1 خان احمدبیک چون به جنت از لطف خدای انس و جان شد
2 در تاریخش بگفت هاتف خان احمد جانب جنان شد
1 چون خان جهان پناه از دور زمان از بزم جهان رفت به گلزار جنان
2 کلک هاتف برای تاریخ نوشت شد خان جهانپناه در بزم جنان
1 سپهر فضل و هنر آفتاب عز و شرف سحاب جود و کرم میرزا شریف احمد
2 طراز مسند اجلال بد در این محفل دریغ و درد که برچیدش آسمان مسند
3 زدند کوس رحیلش وزین سرای سپنج به شوق گلشن فردوس خیمه بیرون زد
4 روان شد و به دل جان رسید یاران را ز ماتمش الم بیکران غم بیحد
1 صدهزار افسوس از فخر زمان زینت که بود زیور این بوستان و زینت این گلستان
2 صد هزاران حیف از آن سرو سهی قامت که بود قامتش سرو سهی بالای بستان جهان
3 دری برج خدارت در درج احتجاب شد دریغا در زمین پنهان ز جور آسمان
4 شمع خلوتخانهٔ آل پیمبر کز رخش داشت نور آن خاندان و روشنی آن دودمان
1 ساکن کنعان مهجوری خلیل آن که چون یعقوب باشد ممتحن
2 وان که هست از تیشهٔ صبر و شکیب کوه اندوه و بلا را کوه کن
3 آنکه هرگز جز حدیث درد عشق برنیاید از لب او یک سخن
4 چون غم و درد نهانش کرده بود فارغ از هر محفل و هر انجمن
1 هزار افسوس کز بزم جهان ناگاه بیرون شد ز جور اختر و بیداد گردون میرعبدالله
2 هزار افغان ز بیمهری چرخ پیر کز کینش به عقبی شد جوان از گیتی دون میرعبدالله
3 دریغا گشت در گلزار هستی ناگهان چون گل شراب زندگی در ساغرش خون میرعبدالله
4 رخ تابان نهفت و کرد روز جمله یاران را جدا از مهر روی خویش شبگون میرعبدالله
1 خان جم کوکبه عبدالرزاق که کند دیدن او جان تازه
2 آن که رخسار و جمالش دایم هست چون گل به گلستان تازه
3 آن که ز ابر کرمش کشت امید هست چون سبزه ز باران تازه
4 آن که با جود کفش هر روزه عهد نو سازد و پیمان تازه
1 حیف از فاطمه آن نخل جوان که خم از باد اجل شد ناگاه
2 حیف از آن گوهر ارزنده که بود در جهان خیل نکویان را شاه
3 حیف از آن شمع فروزنده که بود پرتو آن طربافزا غمگاه
4 بود از پاکی طینت تا بود عفتش همدم و عصمت همراه
1 گوهر این نه صدف آقا عزیز شیعهٔ یکرنگ علی ولی
2 حق پسری داد ز لطفش که هست نور رخش چون مه تابان جلی
3 نام محمدعلیش ساختند زاد چون با حب نبی و علی
4 مولد او چون دل احباب را ساخت چو آیینه ز غم منجلی