1 حیف ز حاجی نبی گوهر بحر وجود کز ستم آسمان گشت نهان در زمین
2 در گران قیمتی بود و سپهر از جفا در دل خاکش نهاد ساخت چو گنجش دفین
3 رفت ازین گلستان چون گل و احباب را ماند ازو داغ و درد در دل و جان حزین
4 جانب خلد برین بار سفر بست و شد در روضات جنان همنفس حور عین
1 خسرو کشور سخن مشتاق صاحب رای پیر و طبع جوان
2 قطب سادات آن که میبخشید قالب لفظ را ز معنی جان
3 آن که از بحر طبع گوهرزای چون شدی در شاهوار افشان
4 از لالی نظم او گشتی منفعل گوهر و خجل عمان
1 هزار افسوس کز بزم جهان ناگاه بیرون شد ز جور اختر و بیداد گردون میرعبدالله
2 هزار افغان ز بیمهری چرخ پیر کز کینش به عقبی شد جوان از گیتی دون میرعبدالله
3 دریغا گشت در گلزار هستی ناگهان چون گل شراب زندگی در ساغرش خون میرعبدالله
4 رخ تابان نهفت و کرد روز جمله یاران را جدا از مهر روی خویش شبگون میرعبدالله
1 فخر سادات رفیع الدرجات حضرت میر محمد صادق
2 آن ز عباد به تقوی در پیش آن ز اعلام به دانش سابق
3 از اکارم به مکارم برتر بر افاضل به فضایل فائق
4 جامهٔ علم و عمل کاو را بود دل دانا و زبان صادق
1 خان احمدبیک چون به جنت از لطف خدای انس و جان شد
2 در تاریخش بگفت هاتف خان احمد جانب جنان شد
1 شکرلله که جهان را ز قدوم زیب نو داد محمد کاظم
2 روشن از مقدم خود گیتی را ساخت چون زاد محمد کاظم
3 از رخ خود همهٔ یاران را کرد دلشاد محمد کاظم
4 طعنها از قد چون سرو روان زد به شمشاد محمد کاظم
1 محیط مروت که جوید نقاب ز رشک ضمیرش رخ آفتاب
2 سپهر فتوت محمدحسین جهان کرمخان والا جناب
3 امیری که گردنکشان را بود ز طوق غلامیش زیب رقاب
4 دلیری که دارد ز سر پنجهاش همه گر بود شیر چرخ اضطراب
1 دریغ از حاجی ابراهیم آن دانای روشندل که زاد از مادر ایام با ایمان و دین توام
2 دریغ و درد از آن شمع سحر خیزان که بود او را دلی پر آتش از ترس خدا و دیدهٔ پرنم
3 هزار افسوس از آن نخل برومند ثمرپرور که در باغ جهانش قامت از باد اجل شد خم
4 گرفتش دل ازین تنگ آشیان و طایر روحش به عزم گلشن فردوس بال شوق زد برهم
1 گرامیترین یاری از دوستان که روشن روان است و صاحب نظر
2 به تزویج محبوبهای میل کرد که سترش عفاف است و زیبش هنر
3 چو با یکدیگر خوش درآمیختند دو دلبند مانند شیر و شکر
4 به هاتف خرد بهر تاریخ گفت بگو خیر بینند از یکدیکر
1 سپهر مجد و خورشید سماحت اختر عزت نظام عالم و دستور گیتی آصف دوران
2 جناب صاحب اعظم خدیو افخم اکرم ربیع گلشن عالم بهار عالم امکان
3 جهانگیر و جهانبخش و جهاندار و جهان داور که گردونش نپیچد گردن از حکم و سر از فرمان
4 جوانمرد و جوانبخت و جوان طبع و جوان دولت که در ایام او نو شد جهان و تازه شد کیهان