بلبل گویای این از هاتف اصفهانی دیوان اشعار 13
1. بلبل گویای این باغ آذر از دور سپهر
لب فروبست از نوای زندگی ناگاه آه
1. بلبل گویای این باغ آذر از دور سپهر
لب فروبست از نوای زندگی ناگاه آه
1. در عهد خان دوران فرمانروای گیتی
یعنی کریمخان آن خان سپهر خرگاه
1. فخر زمان میرزا صادق نیکو سرشت
معدن عز و شرف، منبع جود و سخا
1. چون ز بیداد چرخ بدرنسا
شد ز عالم به جنت الماوی
1. حیف از هدیه آن گل رعنا
که پری چهره بود و حور سرشت
1. دریغ و درد که دور سپهر فاطمه را
به کام ریخت به ناکام شربت فرقت
1. به تایید دارای گردون سپهر
که لطفش بود آب این سبز کشت
1. هزار افسوس کز بیداد گردون
ز دنیا قدوهٔ اهل زمین رفت
1. چون آقا صادق آن فروزان اختر
تزویج نمود دختری مهپیکر
1. چو عبدالباقی آن خان فلک قدر
که روی اوست چون گل زیب این باغ
1. فخر سادات رفیع الدرجات
حضرت میر محمد صادق
1. صد هزار افسوس کز بیمهری گردون نهاد
آفتاب عمر یوسف میرزا رو در زوال