خیال روی تو یکباره برد خواب مرا از مجد همگر غزل 1
1. خیال روی تو یکباره برد خواب مرا
درنگ وصل تو افکند در شتاب مرا
...
1. خیال روی تو یکباره برد خواب مرا
درنگ وصل تو افکند در شتاب مرا
...
1. گر تو پنداری که عشقم هر دم افزون نیست هست
یا دلم در دوری روی تو پر خون نسیت هست
...
1. تا نگویی که مرا بی تو شکیبایی هست
یا دل غمزده را طاقت تنهایی هست
...
1. در جهان دل شده ای نیست که غمخوار تونیست
هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست
...
1. در عشق هیچ درد چو درد فراق نیست
بر دل غمی بتر ز غم اشتیاق نیست
...
1. جانا اگرت در دل زایزد خبری مانده ست
بخشای بر این بیدل کز وی اثری مانده ست
...
1. حس جهانگیر تو مملکت جان گرفت
کفر سر زلف تو عالم ایمان گرفت
...
1. آخر شبی ز لطف سلامی به ما فرست
روزی به دست باد پیامی به ما فرست
...
1. در چنین عشق مرا برگ تن آسانی نیست
کس بدین بیکسی وبی سروسامانی نیست
...
1. ز پیش از آنکه برتابی عنانت
دلم همراه شد با کاروانت
...
1. کسی که بر لب لعل تو کامرانی یافت
چو خضر تا به ابد عمر جاودانی یافت
...
1. غم عشق تو یکدمم کم نیست
مونسم بی رخ تو جز غم نیست
...