به نام خدایی که روز از قدسی مشهدی ساقینامه 1
1. به نام خدایی که روز نخست
به پیمانهام کرد پیمان درست
...
1. به نام خدایی که روز نخست
به پیمانهام کرد پیمان درست
...
1. سخن بهر جسم زبان است جان
سخن بس گرامیترست از زبان
...
1. کسی را که در طبع انصاف نیست
بود گر مه، آیینهاش صاف نیست
...
1. بود لفظ چون شیر و معنی شکر
ز اندازه گر پای ننهد به در
...
1. چو راه ثنایش کند سر، رقم
چه حیرت که سر کرده روید قلم؟
...
1. تنومندی و دست زورش حلال
که موری نشد در رهش پایمال
...
1. به صحرا مگر سایهاش پا فشرد؟
که در خاک، خون در دل لاله مرد
...
1. ز مردان بود شکر پیکان به جا
که دل میدهد، دل ز جا رفته را
...
1. اگر زان رگ ابر، برقی جهد
بقا را، هلاکی تخلص دهد
...
1. ز چشم ضعیفان گو افتادهتر
در او گنج قارون عیان در نظر
...
1. چو برزد به پرداز گل آستین
شنید از لب غنچه صد آفرین
...
1. بر آتش بود عود در گلخنش
مشام آرزومند پیرامنش
...