4 اثر از مثنوی‌ها قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنوی‌ها قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار قدسی مشهدی / مثنوی‌ها قدسی مشهدی

مثنوی‌ها قدسی مشهدی

1 کف قدرت پس از مقصود ایجاد جهان را زینت از شاه جهان داد

2 به تسخیر فلک، شبدیز چون راند ملک صاحبقران ثانی‌اش خواند

3 به زیر سایه‌اش صاحب‌کلاهان جنابش قبله‌گاه و پادشاهان

4 نهال عقل از تیغش برومند به رویش دین و دولت در شکرخند

1 تعالی‌لله ازین باغ دل‌افروز که شامش راست فیض صبح نوروز

2 هوایش طبع‌ها را معتدل ساز درختان هم‌سر و مرغان هم‌آواز

3 هرات از شرم باغ اکبرآباد چو گل اوراق خوبی داده بر باد

4 مگر بر سبزه‌اش غلتیده کشمیر؟ که باشد حسن سبزانش جهان‌گیر

1 زهی صیدگاه شهنشاه دین که صیاد دوران ندیدش قرین

2 چنین صیدگاهی برای شکار ندیده‌ست صیدافکن روزگار

3 شکاری که در عرصه عالم است همه جمع گردیده در پالم است

4 ز آهو در و دشت پر آنچنان که گویی جهان گشته آهوستان

1 در باغ بهشت است این که الحال برآورده به سنگش، پیرپنجال

2 چو وقت آید که بگشایند این در به کشمیر آمدن باشد میسر

3 درین منزل دل کشمیر نگشود به پنجاب آمدی گر راه می‌بود

4 نشد زین روستا آزاد کشمیر جوانی در میان کوه شد پیر

1 من چه کسم؟ غم‌زده بی‌کسی بر سر گرداب ملامت خسی

2 نغمه من، ناله شب‌گیر غم دایره‌ام حلقه زنجیر غم

3 آب دم تیشه خورد ریشه‌ام سنگ کند تربیت شیشه‌ام

4 مولد من شعله بود چون شرر تکیه‌گهم تیغ بود چون کمر

1 زنده‌دلی بهر تماشای هند رفت ز کشمیر به اقصای هند

2 راهزنی دید، شده خرقه‌پوش لب به جز از ذکر الهی خموش

3 پختگی از هر طرف آموخته چون نفس از گام زدن سوخته

4 وادی تجرید شده منزلش رنگ تعلق نه در آب و گلش

1 زهی فرخنده تخت پادشاهی که شد سامان به تایید الهی

2 مدار تخت اگرچه بخت باشد سعادت بخت را زین تخت باشد

3 فلک روزی که می‌کردش مکمل زر خورشید را بگداخت اول

4 چو دست نوبت آمد بر سر کان ز قدر خویش واقف شد زر کان

1 مسلمانان فغان زین ناتوانی که دارد در گمانم زندگانی

2 بود مشکل، ستادن بر من زار چو برگ کاه بی امداد دیوار

3 وگر بهر ستادن دست گیرم چو برگ لاله گیرد پا به قیرم

4 سرم چندان عصا را متّکا کرد که خود را همچو گو جزو عصا کرد

1 چو آمد سوی باغ بیگم‌آباد صبا در رعشه جاوید افتاد

2 ز بس دهشت، درین پاکیزه گلشن نگیرد یاسمن را خار، دامن

3 گل آن باغ را از بس حیا بود نگاه نرگسش بر پشت پا بود

4 برون ناید ز کاخ از شرمساری نسازد غنچه را تا گل عماری

1 سهل دان حرف منکران سخن که ندانند قدر و شان سخن

2 سخن منکران، سخن مشمار وحی را خود چه نقص از انکار؟

3 شهر ازین منکران شوم‌قدم پر بود، چون دل گرفته ز غم

4 آنکه عنقای قاف اقرارست همچو سیمرغ ناپدیدارست

آثار قدسی مشهدی

4 اثر از مثنوی‌ها قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنوی‌ها قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.