1 چو آمد سوی باغ آصفآباد سلیمان ملک خود را رونما داد
2 به آبش، آب زمزم چون ستیزد؟ که این از چشمه، آن از چاه خیزد
3 قرین میگشت با این چشمه، زمزم اگر میبود در کشمیر، آن هم
4 نمیباشد گواراتر ازین آب نوشته خضر، صد محضر درین باب
1 خَضِر سرچشمه ورناک جوید که دست از چشمه حیوان بشوید
2 محیط از شرم ریگ آب ورناک عرق از جبهه گوهر کند پاک
3 فرات از رشک نهرش کربلا شد ز غیرت دجله را، نم توتیا شد
4 چه شد گر خضر را هم جرعهای داد رسد این چشمه دریا را به فریاد
1 مرا این نغمه مالد دم به دم گوش که بلبل در چمن عیب است خاموش
2 ز لب مهر خموشی زود برگیر زبان را در پس دندان مکن پیر
3 چه خاموشی، چمن را گوش کر نیست فغان عندلیبان بیاثر نیست
4 محیط جسم را نطق است گوهر زبان بی سخن، برگیست بی بر
1 در باغ بهشت است این که الحال برآورده به سنگش، پیرپنجال
2 چو وقت آید که بگشایند این در به کشمیر آمدن باشد میسر
3 درین منزل دل کشمیر نگشود به پنجاب آمدی گر راه میبود
4 نشد زین روستا آزاد کشمیر جوانی در میان کوه شد پیر
1 کف قدرت پس از مقصود ایجاد جهان را زینت از شاه جهان داد
2 به تسخیر فلک، شبدیز چون راند ملک صاحبقران ثانیاش خواند
3 به زیر سایهاش صاحبکلاهان جنابش قبلهگاه و پادشاهان
4 نهال عقل از تیغش برومند به رویش دین و دولت در شکرخند
1 تعالیلله ازین باغ دلافروز که شامش راست فیض صبح نوروز
2 هوایش طبعها را معتدل ساز درختان همسر و مرغان همآواز
3 هرات از شرم باغ اکبرآباد چو گل اوراق خوبی داده بر باد
4 مگر بر سبزهاش غلتیده کشمیر؟ که باشد حسن سبزانش جهانگیر
1 زهی صیدگاه شهنشاه دین که صیاد دوران ندیدش قرین
2 چنین صیدگاهی برای شکار ندیدهست صیدافکن روزگار
3 شکاری که در عرصه عالم است همه جمع گردیده در پالم است
4 ز آهو در و دشت پر آنچنان که گویی جهان گشته آهوستان
1 صدفوار این جلد گوهرنگار لبالب بود از در شاهوار
2 به حسن و صفا میبرد دل ز چنگ کجا نقش ارژنگ و این آب و رنگ
3 چنین صنعتی کس نبرده به کار به جز صانع دست صنعتنگار
4 کسی کاین چنین لعبتی ساز کرد مگویید نیرنگ، اعجاز کرد
1 زهی فرخنده تخت پادشاهی که شد سامان به تایید الهی
2 مدار تخت اگرچه بخت باشد سعادت بخت را زین تخت باشد
3 فلک روزی که میکردش مکمل زر خورشید را بگداخت اول
4 چو دست نوبت آمد بر سر کان ز قدر خویش واقف شد زر کان
1 زهی عالی بنا کز پایداری بقا را کرده تعلیم استواری
2 مقام خوابگاه پادشاهی مهیّا شد به تایید الهی
3 سراسر نور چون کاشانه چشم شده مردمنشین چون خانه چشم
4 در و بامش همه عنبرسرشت است که گویی خانه چشم بهشت است