4 اثر از مثنوی‌ها قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنوی‌ها قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار قدسی مشهدی / مثنوی‌ها قدسی مشهدی

مثنوی‌ها قدسی مشهدی

1 ندارد دهر، جای دل فروگیر به از باغ جهان‌آرای کشمیر

2 درین گلشن به کس ننمود گل رو نشد تا غنچه‌اش تعویذ بازو

3 ندارد دل جدا از سنبلش تاب که یک جا خورده با زلف بتان آب

4 گلش پرورده ابر کرامت زکات قامت سروش، قیامت

1 بود باغ جنان باغ الهی بچین زو کام دل چندان که خواهی

2 بنای این چمن چون می‌نهادند در فیض الهی را گشادند

3 اگر خواهی که رضوان را کنی داغ تلاش باغبانی کن درین باغ

1 ز باغ فیض‌بخشم دل بود شاد کز ایام جوانی می‌دهد یاد

2 حصاری گرد این گلشن کشیدند ز گوهر، مهره دیوار چیدند

3 چو محراب درش را سرو دیده موذن‌وار قامت برکشیده

4 ز شوخی، سبزه‌اش پیش از دمیدن نیاساید ز مشق قد کشیدن

1 اگر این است نزهت‌گاه کشمیر هزاران جان فدای راه کشمیر!

2 چمن جوید زکات از کوهسارش که باشد بر کمر نقد بهارش

3 سراسر کوه در سرو و صنوبر درختان کرده خارا را مشجّر

4 لباس کوه، سامان دگر داشت مشجّر ابره، خارا آستر داشت

1 اگر عمر ابد خواهی در ایام ز آب چشمه اچول طلب، کام

2 سکندر آب اگر زین چشمه می‌خورد برای چشمه حیوان نمی‌مرد

3 ندارد قدر این آب، آب حیوان ازان تن زنده می‌ماند ازین جان

4 صفای چشمه بین، کز چند فرسنگ نماید سنگ در آب، آب در سنگ

1 خوشا کشمیر و خاک پاک کشمیر که سر بر زد بهشت از خاک کشمیر

2 چه کشمیر، آبروی هفت کشور نگاه از دیدن او تازه و تر

3 چه کشمیر، آب و رنگ باغ و بستان اسیر هر نهالش صد گلستان

4 سوادش سرمه چشم بهارست بهشت و جوی شیری آب لارست

1 بهشت جاودانی نورباغ است که این معموره را چشم و چراغ است

2 چنارش دست بر دل می‌گذارد دماغ ناز سرو و گل ندارد

3 نباشد لاله را پیش گل آن حال که پوشد از ته دل، جامه آل

4 کف تاکش مگر مغز خود افشرد؟ که حسن پنجه خورشید را برد

1 الهی بلبل این بوستانم مکن عاجز ز وصف گل زبانم

2 درین گلشن که هم گل هست و هم خار مرا هم جای ده، یک آشیان وار

3 ثنای گل نیاید گر ز دستم سزاوار دعای خار هستم

4 شکفتن گر نیاموزد ز من گل پریشانی دهم تعلیم سنبل

1 چو آمد سوی باغ آصف‌آباد سلیمان ملک خود را رونما داد

2 به آبش، آب زمزم چون ستیزد؟ که این از چشمه، آن از چاه خیزد

3 قرین می‌گشت با این چشمه، زمزم اگر می‌بود در کشمیر، آن هم

4 نمی‌باشد گواراتر ازین آب نوشته خضر، صد محضر درین باب

1 خَضِر سرچشمه ورناک جوید که دست از چشمه حیوان بشوید

2 محیط از شرم ریگ آب ورناک عرق از جبهه گوهر کند پاک

3 فرات از رشک نهرش کربلا شد ز غیرت دجله را، نم توتیا شد

4 چه شد گر خضر را هم جرعه‌ای داد رسد این چشمه دریا را به فریاد

آثار قدسی مشهدی

4 اثر از مثنوی‌ها قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنوی‌ها قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.