1 کند طاووس کشتی بر هما ناز که جا در زیر چترش کرده شهباز
2 چو طبعش مایل خشکی شد از آب فرو شد از الم دریا به گرداب
3 صبا رفت و گلستان را خبر کرد که اینک نوبهاری تازه سر کرد
4 ز شوق آن بهار بوستاندوست چمن چون غنچه بیرون آمد از پوست
1 صفای بوستان صادقآباد ز فیض صبح صادق میدهد یاد
2 درین باغ مبارک هرچه کشتند به مهر جعفر صادق سرشتند
3 نهال جعفری با سرو همدوش زمینش در بنفشه گوش تا گوش
4 درین گلزار، چون بلبل ز مستی کنند آتشپرستان گلپرستی
1 بود جام جهانبین گرچه پرنور ندارد نور تالاب صفاپور
2 ز آبش عکس کشتیها نمودار چو از آیینه عکس ابروی یار
3 ز عکس گل در آب آتش فتاده چنان کز آب، یابی فیض باده
4 من و نظّاره این طرفه تالاب به بر گو طرفه بغداد را آب
1 مرا باغ فرحبخش است منظور ندارم آرزوی روضه حور
2 گرفته سروش از آزادگان باج رسانده سرفرازی را به معراج
3 ز هر برگش گلستانی نمایان چو از آیینه عکس روی جانان
4 زمینش سبزه را پاینده دارد رطوبت را هوایش زنده دارد
1 ز دریا باغ بحرآرا نمایان چو از آیینه، عکس روی جانان
2 درین باغ از هوای تازه و تر درختان را گذشته آب از سر
3 به بادش عطر گل را شوق پیوند به خاکش خورده آب خضر سوگند
4 رطوبت در هوایش آنچنان عام کزین پس، آب گردد باد را نام
1 به نام پادشاه پادشاهان سرافرازی ده صاحب کلاهان
2 خداوندی که زیب کن فکان داد جهان را زینت از شاه جهان داد
3 چراغ سلطنت از رویش افروخت قبای معدلت بر قامتش دوخت
4 ز قدرش قصر گردون را برافراشت ز حلمش کوه را بیبهره نگذاشت
1 بود برجی به باغ شاهزاده که با قردش بود گردون پیاده
2 نه برج است این به گردون سرکشیده عروس ملک، گردن برکشیده
3 فضای عالم قدس از هوایش قرار ربع مسکون از بنایش
4 فلک در سایهاش تا آرمیده دگر روی حوادث را ندیده
1 چرا افسردهای قدسی و دلگیر؟ نظر بگشای، کشمیرست، کشمیر!
2 تماشا کن که هنگام تماشاست خریدار متاع عین، اینجاست
3 زند مرغ چمن هر سو منادی که فصل گل، بود ایام شادی
4 سر دیوارش از گل رشک چین است سر سبزی که میگویند، این است
1 دلت را گر هوای انبساط است نشاط عمر در باغ نشاط است
2 به پهلویش زمردفام کوهی چه کوهی، بلکه خضر باشکوهی
3 پرست این کوه را از سبزه دامان به کوه آمد مگر خضر از بیابان؟
4 به پاکی دامنش چون دامن گل نسیمش خوشهچین خرمن گل
1 به کشمیر اعتقاد ما درست است ولی ایمان به راهش سخت سست است
2 بود قطع ره کشمیر، مشکل به حق نتوان رسید از راه باطل
3 مگر زین راه باریکت خبر نیست؟ که گویی کوه را موی کمر نیست
4 ز بین این ره باریک خونخوار خلد موی کمر در دیده چون خار