ای پنجهقوی شکار لاغر از قدسی مشهدی رباعی 636
1. ای پنجهقوی شکار لاغر چه کنی
از ذلت نفس، خاک بر سر چه کنی
...
1. ای پنجهقوی شکار لاغر چه کنی
از ذلت نفس، خاک بر سر چه کنی
...
1. تقریر ز حالی که نداری چه کنی
آهنگ خیالی که نداری چه کنی
...
1. هر نیک و بدی که میکنی، میبینی
پیوسته گل تلافیاش میچینی
...
1. هر نقش که بر سپهر اعلا بینی
هر چیز به دنیا و به عقبی بینی
...
1. زنهار به فکر خواهش از جا نروی
غافل نشوی ز سهو و عمدا نروی
...
1. گاهی نخود سبزی هر دیگ شوی
گه در ته جوی این و آن ریگ شوی
...
1. گر سوخته آتش بی دود شوی
هرچند زیانی، همه سر سود شوی
...
1. تا کی مشغول عالم خاک شوی
وز بود و نبود شاد و غمناک شوی
...
1. گیرم ز مقربان درگاه شوی
وز معتکفان درگه شاه شوی
...
1. با حرص و هوا، کی بود روزبهی؟
محفوظ نگردی، از هوا تا نرهی
...
1. هرچند که دارد آسمان مهر و مهی
از جای درآردش ز چشمت نگهی
...
1. از کس نبود هراس در تنهایی
امن است دلم ز پاس در تنهایی
...