1 ای آن که به وحدت خردت راهبرست طی کردن این راه به پای دگرست
2 هر گام درین بادیه چندین خطرست ترک دو جهان، علاوه ترک سرست
1 ای محض شکم آمده چون چرخ اثیر بشنو، اگرت گوش بود پند پذیر
2 پیوسته شکمپرست، سرگشته بود از گردش سنگ آسیا تجربه گیر
1 هرجا که جمال یار پرتوفکن است نیکوست، اگر خلوت اگر انجمن است
2 فیض ار طلبی، چشم دل از یار مپوش تا آینه دارد به چمن رو، چمن است
1 چندین به خرابی فلک چیست شتاب؟ خواهد شدن این قطره پر باد، خراب
2 بی ماحصل است طعنه بر چرخ زدن بی نیش فرو نشیند آماس حباب
3
1 هرکس که به گلشن وجود آرندش گر با نیکان بود، نکو دارندش
2 بی تربیت پیر، چه حاصل ز مرید خودروست نهالی که نمیکارندش
1 ای صبح ز فیض نفست عرش جناب وی خرقه رحمت ز تو پوشیده سحاب
2 ای مرشد ارباب طریق از همه باب ما را چو اجابت به دعایی دریاب
1 از هوش رود چو با تو دل یار شود کمحوصله، زود مست دیدار شود
2 امروز ز جوش باده، خم بیخبرست فردا که تهی شود، خبردار شود
1 آن قوم که دین عشقکیشان دارند بر چرخ، ز اهل قدس، خویشان دارند
2 آنها که هوس را بت خود ساختهاند ایشان دانند و آنچه ایشان دارند
1 عاقل ز جهان فتنهآمیز جهد هرچند صدا رود که مگریز، جهد
2 از دیدن روزگار هر لحظه دلم چون خفته ز خواب وحشتانگیز جهد
1 بی یاری اکسیر، مِسَت زر نشود هرچند کنی سعی، میسر نشود
2 محتاج هواداری پیرست مرید بی فیض سحاب، قطره گوهر نشود