آنی تو که نیست در دعای تو از قدسی مشهدی رباعی 1
1. آنی تو که نیست در دعای تو ریا
وین حرف، نهفته نیست بر شاه و گدا
...
1. آنی تو که نیست در دعای تو ریا
وین حرف، نهفته نیست بر شاه و گدا
...
1. گر دل نشود ز درد جانکاه جدا
خود را ز هوس کند به یک آه جدا
...
1. یا رب که فسانه مختصر کن ما را
خواب مستی ز سر به در کن ما را
...
1. خواهی که کنی قبله سر کویت را
از خواهش کس، ترش مکن رویت را
...
1. افسرده مکن چو تیرهروزان خود را
از آتش عشق، برفروزان خود را
...
1. بیهوده مشو برق گیاه فقرا
وز قهر مکَن چاه به راه فقرا
...
1. گر یافتهای حقیقت عالم را
پیوند به اوست خاتم و آدم را
...
1. چون منصب عاشقی فلک داد مرا
شد دنیی و عقبی همه از یاد مرا
...
1. از بیهنریست اینقدر داد مرا
کز قید هنر نکرد آزاد مرا
...
1. گردون که به دیده خار افکند مرا
آتش به دل فگار افکند مرا
...
1. آن گل که ز نکهتش بشد هوش مرا
چون خواند به باغ وصل خود دوش مرا
...
1. طبعی که بود حریص مر عصیان را
مایل باشد فزونی نقصان را
...