ستاننده صدقه باید که پنج وظیفه نگاه دارد: ,
وظیفه اول آن که بداند که حق تعالی چون بندگان خود را محتاج آفرید به مال، بدان سبب مال بسیار در دست بندگان نهاد، لیکن گروهی که در حق ایشان زیادت عنایتی بود، ایشان را از مشغله و وبال دنیا صیانت کرد و بار و رنج کسب و حفظ دنیا بر توانگران هاد و ایشان را فرمود که قدر حاجت به بندگانی که عزیزتر می رسانند تا آن عزیزان از بار دنیا رسته باشند و یک همت و یک اندیشه باشند در طاعت حق تعالی و چون به سبب حاجتی پراکنده همت شوند، قدر حاجت از دست توانگران بدیشان می رسد تا به برکت دعا و همت ایشان کفارتی بود توانگران را، پس درویش آنچه بستاند باید که بر آن نیت ستاند که به کفایت خود صرف کند تا فراغت طاعت بیابد و قدر این نعمت بداند که توانگر را سخره وی کرده اند تا به وی به عبادت پردازد و این چنان بود که ملوک دنیا غلامان خاص خود را که نخواهند که هیچ از خدمت غایب باشند، نگذارند که به کسب دنیا مشغول شوند. ,
لیکن روستاییان را و بازاریان را که خدمت خاص را نشایند، سخره ایشان کنند و از ایشان خراج و ضزیبه می ستانند و در جامگی غلامان می کنند و چنان که مقصود ملک از همه، استخدام این خواص بود،مراد حق تعالی از جمله خلق، عبادت حضرت ربوبیت است و برای این گفت، «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»، پس درویش باید که آنچه ستاند بدین نیت ستاند و برای این گفت رسول (ص) که «مزد دهنده بیش از مرد ستاننده نیست، چون به حاجت ستاند» و این کسی بود که قصد وی فراغت دین بود. ,
وظیفه دوم آن که ستاننده از حق تعالی ستاند و از او بیند، و توانگر را مسخر شناسد از جهت وی که وی را به موکل الزام کرده است تا این بدو دهد و موکل وی ایمانی است که وی را داده است به آن که سعادت و نجات او در صدقه بسته است و اگر این موکل نبودی یک حبه به کس ندادی، پس منت از آن است که وی را موکل الزام کرده است و چون بدانست که دست توانگر واسطه و مسخر است، باید که وی را نیز به واسطه بیند و شکر گوید، «فان من لم یشکر الناس لم یشکر الله» که حق تعالی آن که خالق افعال بندگان است، بر ایشان ثنا می گوید، چنان که گفت، «نعم العبد انه اوب» و گفت، «انه کان صدیقانبیا» و امثال این: برای آن که هرکه را واسطه با خیری گردانید وی را عزیز کرد، چنان که گفت، «طوبی لمن خلقه للخیر و یسرت الخیر علی یدیه»، پس قدر عزیزان وی بباید شناخت و معنی شکر این بود و باید که وی را دعا گوید و بگوید، «طهر الله قبلک فی قلوب الابرار، وزکی عملک فی عمل الاخیار و صلی علی روحک فی ارواح الشهداء». ,
رسول (ص) گفت، «صدقه دهید و اگر همه یک خرما بود که آن درویش را زنده کند و گناه را بکشد، چنان که آب آتش را»، و گفت، «بپرهیزید از دوزخ و اگر همه نیم خرما باشد و اگر نتوانید به سخنی خوش» و گفت، «هیچ مسلمان از حلال صدقه ندهد که نه ایزد تعالی آن را بر دست لطف خود بستاند و می پرورد، چنان که شما چهار پای خویش بپرورید تا آنگاه که خرمایی، چند کوه احد شود» و گفت، «فردا هر کسی در سایه صدقه خویش بود تا آنگاه که میان خلق حکم بکنند»، و گفت،«صدقه هفتاد در از درهای شر ببندد» و پرسیدند که کدام صدقه فاضلتر؟ گفت، «آن که در تندرستی دهی در وقتی که امید زندگانی داری و از درویشی نترسی نه آن که صبر کنی تا جان به حلق رسد، آنگاه گویی این فلان را و آن فلان را، که آن خود فلان را شد، اگر تو گویی و اگر نه». ,
و عیسی (ع) گفت، «هر که سایلی را نومید دارد و از در بازگرداند، تا هفت روز ملایکه در آن خانه نشوند» و رسول (ص) دو کار با هیچ کس نگذاشتی بلکه به دست خود کردی: صدقه به درویش به دست خود دادی و آب طهارت به شب خود بنهادی و سر بپوشیدی و گفت رسول (ص)، « هرکه مسلمانی را جامه ای بپوشاند، در حفظ خدای می باشد تا از آن خرقه بر او می ماند» و عایشه، رضی الله عنها، پنجاه هزار درم به صدقه بداد و پیراهن پاره بردوخته بود که خود را پیراهن نکرد و ابن مسعود گوید که مردی هفتاد سال عبادت می کرد، پس گناه عظیم بر وی برفت که عبادت او خبط شد، پس درویشی بگذشت و یک گرده نان بدو داد، آن گاه او بیامرزیدند و عمل هفتاد ساله با وی دادند و لقمان پسر را گفت، «هرگه گناهی بر تو برود، در پی آن صدقه بده و توبه کن» و عبدالله بن عمر شکر به صدقه بسیار دادی و گفتی، «خدای تعالی می گوید، لن تنالوا البر حت تنفقوا مما تحبون و خدای تعالی داند که من شکر دوست دارم» و بوسفیان گوید، «هرکه خود را به ثواب صدقه محتاج تر از آن نداند که درویش را به صدقه، آن صدقه از وی قبول نیوفتد» و حسن بصری، رحمه الله علیه، نخاسی را دید با کنیزکی نیکو، گفت، «به دو درم بفروشی؟»، گفت، «نه»، گفت، «خدای تعالی حور عین را به دو حبه می بفروشد، که از این کنیزک بسیار نیکوتر آید»، یعنی صدقه. ,
بدان که روزه رکنی است از ارکان مسلمانی و رسول (ص) گفت که خدای تعالی می گوید، «هر نیکویی را به ده مکافات کنند، مگر روزه که آن من است خاص و جزای آن من دهم» و خدای تعالی گفت، «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب مزد کسانی که صبر کنند از شهوت خود، در هیچ حساب نیاید، بلکه از حد بیرون بود و گفت رسول (ص) صبر یک نیمه ایمان است و روزه یک نیمه صبر است» و گفت (ص) «بوی دهن روزه دار، نزدیک خدای تعالی، از بوی مشک خوشتر است» خدای تعالی گوید، «بنده من از طعام و شراب برای من دست باز داشته خاص، جزای او من توانم داد» و گفت (ص) «خواب روزه دار عبادت است» و گفت، (ص) « چون ماه رمضان درآید، درهای بهشت بگشایند و درهای دوزخ ببندند و شیاطین را در بند کنند و منادی آواز دهد که یا طالب خیر بیا که وقت توست، و یا جوینده شر بایست که نه جای توست» و از عظیمی فضل اوست که این عبادت را به خود نسبت داد و گفت، «الصوم الی و انا اجزی به» اگرچه همه عبادات او راست، چنان که کعبه را خانه خود خواند و اگرچه همه عالم ملک اوست. ,
و روزه را دو خاصیت است که بدان مستحق این نسبت است یکی آن که حقیقت او ناخوردن است و آن باطن بود و از چشم خلق پوشیده باشد و ریا را بدو راه نبود، و دیگر آن که دشمن خدای تعالی ابلیس است و سپاه او شهوات است و روزه لشکر او بشکند که حقیقت روزه ترک شهوات است و برای این گفت رسول (ص) که شیطان در درون آدمی روان است چون خون در تن راه گذر وی بر وی تنگ کنید به گرسنگی و عایشه را گفت، «از کوفتن در بهشت هیچ میاسای» گفت، «به چه» گفت، «به گرسنگی» و نیز گفت: «الصوم الجنه روزه سپری است» و گفت (ص)، باب همه عبادات روزه است» و این همه برای آن است که مانع از همه عبادات شهوات است و مدد شهوات سیری است و گرسنگی شهوات را بکشد. ,
بدان که شش چیز واجب است: ,
یکی آن که اول ماه رمضان طلبد تا بر وی معلوم شود که بر بیست و نه است یا بر سی و بر قول یکی گواه عدل اعتماد روا بود و در عید دو گواه کم نشاید و هرکه از معتمدی بشنید که نزدیک او راستگوی بود، روزه بر او واجب شد، اگرچه قاضی به قول او حکم نکند، و اگر شهری دیگر دیده باشند که به شانزده فرسنگ دورتر بود، بر این قوم واجب نبود و اگر کمتر بود واجب شود. ,
نیت است و هر شبی باید نیت کند و با یاد آورد که این روزه رمضان است و فریضه است و اداست و هر مسلمان که با این یاد آورد، خود دل او از نیت خالی نبود و شب شک اگر گوید که نیت کردم که فردا روزه دارم اگر اول ماه رمضان باشد، آن نیت درست نبود تا آنگاه که شک برخیزد به قول معتمدی و در شب بازپسین روا بود، اگرچه در شک بود که اصل آن است که رمضان هنوز نگذشته است. ,
و کسی را که در جای تاریک بازداشته باشند، به اندیشه و جهاد وقت به جای آورد و بر آن اعتماد کند، درست بود و اگر به شب نیت کند بدانکه چیزی بخورد، نیت باطل نشود، بلکه اگرداند که حیض منقطع خواهد شد، نیت کند و حیض منقطع شود، روزه درست بود. ,
آن که هیچ چیز به باطن خود نرساند به عمد و به قصد و حجامت کردن و سرمه کشیدن و میل در گوش کردن و پنبه در احلیل کردن هیچ زیان ندارد که باطن آن بود که قرارگاه چیزی باشد، چون دماغ و شکم و معده و مثانه و اگر بی قصد او چیزی به باطن رسد، چون مگسی که بپرد، یا غبار راه یا آب مضمضه که با کام جهد، زیان ندارد، مگر که در مضمضه مبالغت کند و آب باکام برد و اگر به فراموشی چیزی بخورد زیان ندارد، اما اگر بامداد یا شبانگاه بر گمان چیزی خورد، آنگاه بداند که پس از صبح بوده است یا پیش از شام، روزه قضا باید کرد. ,
آن که مباشرت نکند با اهل، اگر چندان نزدیکی کند که غسل واجب آید روزه باطل شود و اگر روزه فراموش کرده باشد باطل نشود و اگر به شب صحبت کند و غسل پس از صبح کند روا بود. ,
آن که به هیچ طریق قصد نکند که منی از او جدا شود و اگر به اهل خویش نزدیکی کند نه به صحبت و برنا بود و در خطر انزال باشد، چون انزال افتد روزه باطل شود. ,
آن که به قصد قی نکند و اگر بی اختیار وی اوفتد، باطل نشود و اگر به سبب زکام یا به سببی دیگر آبی منعقد از حلق بیرون آورد و بیندازد، زیان ندارد که از این حذر کردن دشوار بود، مگر که چون به دهان رسد، آنگاه به گلو فرو برد این روزه را باطل کند. ,
تاخیر سخور و تعجیل افطار به خرما یا به آب، و مسواک دست به داشتن پس از زوال و سخاوت کردن به صدقه و طعام دادن و قرآن بسیار خواندن و اعتکاف گرفتن خاصه در دهه بازپسین که شب قدر در اوست و رسول (ص) در این ده روزه جامه خواب درنوشتی و ازاز بر بستی عبادت را و از اهل بیت او هیچ نیاسودندی از عبادت، و شب قدر، یا بیست و یکم است یا بیست و سه یا بیست و پنج یا بیست و هفت و این ممکن تر است و اولیتر آن بود که اعتکاف در این ده روز پیوسته دارد و اگر نذر کرده است که پیوسته دارد، لازم بود که جز به قضای حاجت بیرون نیاید، و آن قدر که وضو کند در خانه بیش نایستد، اگر به نماز جنازه یا به عیادت بیماری یا به گواهی یا به تجدید طهارتی بیرون آید، اعتکاف بریده شود و از دست شستن و نان خوردن و خفتن در مسجد باکی نباشد و هرگه که باز آید از قضای حجت، باید که نیت تازه کند. ,
حقیقت و سر روزه ,
بدان که روزه بر سه درجه است: روزه دوام و روزه خواص و روزه خاص الخاص. ,
اما روزه عوام آن است که گفته آمد و غایت آن نگاهداشتن فرج و بطن است و این کمترین درجات است. ,