هر جایی که نجس باشد یک بار آب بر او بگذرد پاک شود، مگر که عین نجاست بر وی بماند، آنگاه می باید شست تا عین نجاست بشود و اگر نشست و بمالید و به ناخن باری دو بر ندید، و باز آن به هم رنگ یا بوی بماند و پاک شد و هر آب که خدای تعالی آفریده است و پاک کننده است مگر چهار آب، یکی آن که یک بار در حدث به کار داشتی که آن پاک است و پاک کننده نیست دوم آن که در نجاست به کار داشتی که آن پاک کننده نیست، اما اگر بوی و رنگ و طعم وی نگردیده است به سبب نجاست پاک است، سوم آن که کمتر از دویست و پنجاه من باشد و پلیدی در وی افتاد اگر چه متغیر نشد پلید است به مذهب شافعی، اما اگر دویست و پنجاه من بیش باشد، تا متغیر نگردد به نجاستی که در وی افتد، پلید نشود، چهارم آبی که بوی و رنگ و طعم وی بگردید به چیزی پاک که آب را از آن نگاه نتوان داشت چون زعفران و صابون و اشنان آرد و غیر آن که آن پاک است نه پاک کننده، اما اگر تغییر وی اندک بود پاک کننده باشد. ,
و اندر وی پننج چیز بباید دانست: ادب قضای حاجت، استنجا، وضو، و غسل و تیمم. ,
باید که اگر در صحرا بود از چشم خلق دور شود و اگر تواند در پس دیواری شود و عورت پیش از نشستن برهنه نکند و روی سوی آفتاب و ماه نکند و قبله را پس پشت نکند و روی فراقبله نکند مگر در بنایی باشد که آن روا بود، ولکن اولیتر آن بود که قبله بر چپ و راست بود و جایی که مردمان آنجا گرد آیند حدث نکند و در آب ایستاده بول نکند و در زیر درخت میوه دار حدث نکند و در هیچ سوراخ حدث و بول نکند و در زمین سخت و در برابر باد بول نکند تا بشنج به وی بازنیاید و بر پای ایستاده بول نکند الا به عذری، و در نشستن اعتماد بر پای چپ کند و جایی که آنجا وضو و غسل کنند، بول نکند چون در طهارت جای شود پای چپ در پیش نهد و چون بیرون آید پای راست، و هیچ چیز که نام خدای تعالی بر وی نبشته بود با خود ندارد و سر برهنه به قضای حاجت نشود و چون در شود بگوید، «اعوذبالله من الرجس النجس الخبیث المخبث، من الشیطان الرجیم» و چون بیرون آید بگوید، «الحمدلله الذی اذهب عنی ما یوذینی و ابقی علی ما ینفعنی». ,
باید که سه کلوخ یا سه سنگ راست کرده باشد پیش از قضای حاجت، چون فارغ شود به دست چپ بگیرد و بر جایی نهد که پلید نباشد، آنگاه می راند تا به موضع نجاست و آنجا می گرداند و نجاست می رباید چنان که فراتر نبرد نجاست را، این چنین سه سنگ به کار دارد و اگر پاک نشود دو دیگر به کار دارد تا طاق بود آنگاه سنگی بزرگتر به دست راست بگیرد و قضیب به دست چپ بگیرد و بر آن سنگ فراز آورد سه بار یا به دیواری فراز آورد به سه جای و دست چپ جنباند نه دست راست؛ و اگربدین قناعت کند کفایت کند، لیکن اولیتر آن بود که جمع کند میان آب و سنگ و چون آب به کار خواهد داشت از این جای برخیزد و جای دیگر شود که آب بر وی نبشنجد و به دست راست آب می ریزد و به دست چپ می مالد به کف دست، چنان که بداند که هیچ اثر نماند چون دانست که آب بسیار نریزد و نیرو نکند تا آب به باطن رسد، ولیکن به وقت استنجا خویشتن سست فروگذارد و هرچه بدین مقدار آب به وی نرسد آن از باطن است و آنرا حکم نجاست نیست تا وسوسه را به خود راه ندهد و همچنین در استبرا سه بار دست به زیر قضیب فرو آورد و سه بار بیفشاند و سه گام فرا رود و سه بار تنحنح کند و بسیش از این خویشتن را رنجه ندارد که وسواس به وی راه یابد اگر این کرده باشد و هر زمان می پندارد که از استنجا تری پدید آمد، آب بر ازار پای ریزد تا گوید از آن است و رسول (ص) بدین فرموده است برای وسواس را. ,
و چون از استنجا فارغ شود، دست به دیوار درمالد یا بر زمین، آنگاه بشوید تا هیچ به وی نماند و بگوید در وقت استنجا، « اللهم طهر قلبی من النفاق- حصن فرجی من الفواحش ». ,
چون از استنجا فارغ شد مسواک کند و ابتدا به جانب راست کند، زبر، آنگاه زیر، آنگاه به جانب چپ، زبر آنگاه زیر، آنگاه درون دندان بر همان ترتیب، آنگاه به زبان و کام فراز آورد و مسواک کردن مهم داند که در خبر است که، «یک نماز با مسواک با هفتاد نماز بی مسواک برابر بود» و نیت کند به وقت مسواک که راه گذر ذکر حق تعالی پاک کند. ,
و به هیچ وقت که حدث کند از وضو دست بندارد که رسول (ص) چنین کردی و به هر وقت که وضو کند مسواک بکند، و اگر وضو نکند و داند که در دهان تغییر پدید آمده است، به سبب آن که خفته بوده باشد یا بسیار دهان بر هم نهاده باشد، یا چیزی بوی دار خورده باشد، مسواک سنت باشد. ,
پس چون فارغ شد، بر بالایی نشیند روی به قبله و بگوید، «بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذبک رب ان یحضرون» و سه بار هر دو دست بشوید و بگوید، «اللهم انی اسالک الیمن و البرکه و اعوذبک من الشوم و الهلکه» و نیت استباحت نماز کند یا نیت رفع حدث کند و نگاه دارد تا به وقت روی شستن، آنگاه آب در دهن کند سه بار و آب به کام افکند، مگر که روزه دارد و بگوید، «اللهم ارحنی رائحه الجنه و انت عنی راض» پس سه بار روی بشوید و بگوید، «اللهم اعنی علی ذکرک و شکرک و تلاوه کتابک»، آنگاه سه بار آب در بینی کند و بدمد و بگوید، «اللهم بیض وجهی بنورک یوم تبیض وجوه اولیائک» و هر موی که بر روی است، آب به اصل آن رساند، مگر موی محاسنی که بسیار باشد و کثیف بود، آب به روی محاسن فرو گذارد و انگشت در میان موی کند و تخلیل این باشد و هر چه از جانب روی است از سر گوش تا گوشه پیشانی در حد روی باشد و انگشت به گوشه چشم فراز کند تا آنچه در درون گوشه چشم بود از اثر کحل و غیر آن، بیرون آید پس سه بار دست راست بشوید تا میان بازو و هرچند زیر بازو نزدیکتر اولیتر، و بگوید، «اللهم اعطنی کتابی بیمینی و حاسبنی حسابا یسیرا» آنگاه دست چپ همچنین بشوید و انگشتری بجنباند تا آب به زیر وی در شود و بگوید، «اللهم انی اعوذ بک ان تعطینی کتابی بشمالی او من وراء ظهری» پس هر دو دست تر کند و سر انگشتان به هم باز نهد و می برد تا به قفا و آنگاه به جای خویش آورد تا هر دو روی مو تر شود و این یکبار بود، سه بار چنین کند چنان که همه سر مسح کند هر باری و بگوید، «اللهم غشنی برحمتک و انزل علی من برکاتک و اظلنی تحت عرشک یوم لاظل الا ظلک» پس هر دو گوش سه بار مسح کند و انگشت در سوراخ گوش کند و ابهام به پشت گوش فراز آورد و بگوید، «اللهم اجعلنی من الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» پس گردن جمله مسح کند و بگوید، «اللهم فک رقبتی من النار، و اعوذ بک من السلاسل و الاغلال» پس پای راست بشوید سه بار تا میان ساق و میان انگشتان تخلیل کند به انگشت کهین دست چپ از زیر انگشتان و ابتدا به کهین انگشت پای راست کند و ختم به کهین پای چپ و بگوید، «اللهم ثبت قدمی علی الصراط یوم تزل اقدام المنافقین» چون فارغ شود بگوید، «اشهد ان لا اله الاالله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین و اجعلنی من عبادک الصالحین». ,
و باید که معنی این دعاها معلوم کند کسی که تازی نداند تا بداند که چه می گوید، و در خبر است که، «هر که طهارت کند و ذکر خدای تعالی می کند، جمله اندامهای وی پاک شود از همه گناهان و خطاها که به روی رفته باشد و چون ذکر نبود، جز آنجا که آب به وی رسیده باشد پاک نشود» و باید که هر نمازی طهارت تازه کند، اگرچه حدث نکرده باشد، چه در خبر است، «هرکه طهارت تازه کند، حق تعالی ایمان وی تازه کند» و چون طهارت تمام بکند، باید که بداند که این نظاره گاه خلق است که پاک کرد و نظاره گاه حق تعالی دل است، چون وی را به توبه از اخلاق ناپسندیده پاک نکند، مثل وی چون مثل کسی بود که پادشاهی را مهمان خواهد کردن در سرایی، بیرونی پاک کند و پیشگاه سرای که نشستگاه پادشاه خواهد بود پلید بگذارد. ,
بدان که در وضو شش چیز کراهیت است، سخن گفتن و دست بر روی زدن و دست برفشاندن و از آبی که آفتاب گرم کرده باشد طهارت کردن و آب بسیار ریختن و بر سه بار زیادت کردن. اما روی خشک کردن بدان نیت تا گرد ننشیند یا دست بداشتن تا اثر عبادت بیشتر بماند، هر دو نقل کرده اند و هر دو رخصت است و چون نیت این باشد هر دو فضیلت است و از خنور سفالین طهارت کردن اولیتر و به تواضع نزدیکتر از آفتابه و طاس. ,
کیفیت غسل ,
هر که صحبت کند یا منی از وی جدا شود در خواب یا در بیداری، غسل بر وی واجب شود و فریضه وی آن است که همه تن بشوید و آب به اصل مویها رساند و نیت رفع جنابت کند و اما سنت آن است که اول بسم الله بگوید و سه بار دست بشوید و هرجا که از تن وی نجس بود پاک بشود و آنگاه وضو، چنان که گفتیم با همه سنتها بکند و پای شستن تاخیر کند تا از غسل فارغ شود، پس آب سه بار بر جانب راست ریزد و سه بار بر جانب چپ و سه بار بر سر، و هر جا که دست به وی رسد بمالد و جایها که بر هم نشسته باشد، جهد کند تا آب به وی رسد که این فریضه باشد و دست از عورت نگاه دارد. ,
کیفیت تیمم ,
و آن دو نوع است: نوع اول شوخهاست، چون شوخ که در میان موی سر و محاسن باشد و این به شانه و آب و گل و گرمابه ازالت توان کرد و هرگز در سفر و حضر شانه از رسول (ص) جدا نبودی و پاک داشتن خود را از آن شوخها سنت است و دیگر آن که در گوشه چشم گرد آید، در وقت وضو به انگشت پاک باید کردن و دیگر آن که در گوش است، چون از گرمابه برآیی آن را تعهد باید کردن و دیگر آنچه در بینی باشد و بر دندان باشد از زردی و این به مسواک و مضمضه و استنشاق بشود ودیگر آنچه بر بند انگشتان گرد آید و بر پشت پای و پاشنه و آنچه در سر ناخن بود و آنچه بر همه تن باشد، ازالت این همه سنت است. ,
و بدان که بر جایی که شوخ باشد طهارت باطل نشود و آن آب را از پوست مانع نباشد مگر که بسیار شود در زیر ناخن بر خلاف عادت، آنگاه باشد که مانع بود و پاکی این شوخها با آب گرمابه سنت است. ,
هر که در گرمابه شود، بر وی چهار چیز واجب است و ده سنت: ,
دو واجب در عورت وی که از ناف تا زانو از چشمها نگاه دارد و از دست خادم نیز نگاه دارد که بسودن آن از دیدن فراتر است و دو در عورت دیگران که چشم خویش نگاه دارد و اگر کسی عورت برهنه کند بر وی حسبت کند چون بیمی نباشد، چه اگر نکند عاصی گردد و هرکه این نکند عاصی از گرمابه بیرون آید و از این عمر حکایت کرده اند که در گرمابه نشسته بود روزی، روی در دیوار و چیزی به چشم باز بسته و بر زنان همین واجب بود و نهی آمده است زنان را به گرمابه گذاشتن اصلا، الا به عذری ظاهر. ,
و اما سنتها که نیت کند که سنت پاکی به جای آرد تا به وقت نماز آراسته باشد، نه برای چشم خلق را و سیم گرمابه بان از نخست بدهد تا او را دل خوش بود به آب ریختن وی و بداند که چه به وی می دهد پس پای چپ در پیش نهد که در شود و بگوید، «بسم الله الرحمن الحیم اعوذ بالله من الرجس النجس الخبیث المخبث من الشیطان الرجیم»، چه گرمابه جای شیطان است، پس جهد کند که گرمابه خالی کنند برای وی یا وقتی شود که خالی تر باشد پس زود در خانه گرم شود تا بیشتر عرق کند و چون در شود دست بشوید در وقت و آب بسیار نریزد، چندان ریزد که اگر گرمابه بان ببیند کراهیتش نیاید و چون در شود سلام نکند و اگر دست فراگیرد باکی نبود و اگر کسی سلام کند جواب دهد که، «عافاک الله» و سخن بسیار نگوید و اگرقرآن خواند آواز برندارد و اگر شیطان استعاذت کند به آواز روا بود و وقت نماز شام و فرو شدن آفتاب و میان نماز شام و نماز خفتن به گرمابه نرود که این وقت انتشار شیطان باشد و چون در خانه گرم شود از آتش دوزخ یاد کند و یک ساعت زیادتر بنشیند تا بداند که در زندان دوزخ چون خواهد بود، بلکه عاقل آن بود که در هرچه نگاه کند از آخرت یاد کند تا اگر تاریکی بیند از ظلمت گور یاد آورد، و اگر ماری بیند از مارهای دوزخ یاد کند و اگر صورتی زشت بیند از منکر و نکیر و زبانیه و اگر آوازی هولناک شنید از نفخه یاد آورد، و اگر رد و قبولی بیند از رد و قبول روز قیامت یاد کند، سنتهای شرعی این است. ,
اما از جهت طب گفته اند، هر ماهی یک بار آهک به کار داشتن سودمند بود و چون بیرون آید آب سرد بر پای ریزد از نقرس ایمن شود و درد سر نخیزد و آب سرد بر سر نریزد و چون از گرمابه بیرون آید به تابستان و بخسبد، به جای شربتی کار کند. ,
اما جنس دیگر پاکی است از فضلات تن و آن هفت است: ,
اول: موی سر است و ستردن اولیتر به پاکی نزدیکتر، مگر اهل شرف را اما بعضی ستردن و بعضی رها کردن و هرجایی موی پراکنده گذاشتن عادت لشگریان است و کراهیت و نهی آمده است از آن. ,
دوم: سبلت با لب راست کردن سنت است و فرو گذاشتن نهی است. ,
سوم: موی زیر دست در چهل روز یک بار کندن سنت است و چون در ابتدا عادت کند آسان باشد اگر عادت نکرده باشد ستردن اولیتر تا خویشتن را تعذیب نکرده باشند. ,
محاسن که دراز شود روا باشد که مقدار یک قبضه بگذارد و دیگر ببرد تا از حد بیرون نشود. ابن عمر و جماعتی از تابعیان چنین کرده اند، رضوان الله علیهم اجمعین و گروهی گفته اند که فراتر باید گذاشت. ,
و بدان که در محاسن ده چیز کراهیت است. ,
اول: خضاب سیاه کردن که در خبر است که این خضاب اهل دوزخ است و خضاب کافران است، اول کسی که این کرده است فرعون است و ابن عباس روایت می کند که رسول (ص) گفت که در آخر الزمان قومی باشند که به سیاهی خضاب کنند و ایشان به وی بهشت نیایند و در خبر است که بدترین پیران آنانند که خویشتن را به جوانان ماننده کنند و بهترین جوانان آنانند که خویشتن را به پیران ماننده کنند و سبب این نهی آن است که این تلبیسی است به غرض فاسد. ,
دوم: خضاب سرخی است و زردی است و این اگر غازیان کنند تا کفار برایشان دلیر نشوند و به چشم ضعیف و پیری بدیشان ننگرند، این سنت است و بدین غرض بعضی از علما نیز خضاب سیاهی کرده اند، اما اگر این غرض نبود هم تلبیس باشد، روا نبود. ,