1 آنها که ز سودای تو سرگردانند آشفته و شوریده و بی سامانند
2 در طلعت زیبای تو حیرانانند حیرانانند و تا بحی میرانند
1 تا بر سر کوی عاشقی منزل ماست سر ازلی و ابدی حاصل ماست
2 تا نشئه عشق تو در آب و گل ماست سر نامه نامها بنام دل ماست
1 ای دل،غم عشق ذو فنونت سازد وز هرچه گمان بری فزونت سازد
2 در واقعه هجر زبونت سازد آخرغم آن نگار چونت سازد؟
1 هم جام جهان نمای عالم ماییم هم آینه روشن کن آدم ماییم
2 گر یک نفسی از دم ما زنده شوی دانی بیقین که آدم این دم ماییم
1 ای جان جهان،جان جهان،دلبرگیل می دل همه روج داروتی دیمی میل
2 سیلاب سرشک قاسم از ابر غمت اندی بشو،که بردگیلان را سیل
1 از آتش عشق تو شدم شیدایی ای روشنی دیده هر بینایی
2 هرجا نگرم جمال تو می بینم ای دوست،از آن سبب شدم هر جایی
1 هر چندکه در زمانه یک محرم نیست بنیاد اساس دوستی محکم نیست
2 مادر همه حال باغمش دلشادیم چون غم بسلامتست،دیگر غم نیست
1 من بنده روی توام، ای باده پرست وز نرگس مخمور تو جانم شده مست
2 چون پرتو دیدار تو ظاهر گردد مارا بسر کوی تو یک هی هی هست
1 بر گریه و بر زاری من رحمت کن بر مفلسی و خواری من رحمت کن
2 بر ناله وبیداری من رحمت کن بر فقر ونگونساری من رحمت کن
1 از لذت عاشقی چومسرور شوی در لشگر عاشقان چو منصور شوی
2 از ظلمت خود اگر دمی دور شوی در نور شوی و عاقبت نور شوی