1 ای دلبر دلدار، طلب گار توایم ای منبع انوار، طلب گار توایم
2 ای سالک اطوار،طلب گار توایم ای واقف اسرار، طلب گار توایم
1 بودیم درین عالم فانی رفتیم زین ملک بملک جاودانی رفتیم
2 گشتیم ز ملکت تن خود بیزار از ملکت تن بملک جانی رفتیم
1 تا در پی مخزن معانی رفتیم در بحر محیط لامکانی رفتیم
2 دیدیم بسی محنت و تاریکی و غم تا بر سر آب زندگانی رفتیم
1 هر چند که در مرتبه ما میرانیم انصاف توان داد که ما میرانیم
2 فی الجمله، اگر گدا، اگر سلطانیم مرکب بسر کوی فنا می رانیم
1 هرچند که در مرتبه مامورانیم بس ظاهر و پیداست که ما میرانیم
2 یک لحظه گداییم و دمی سلطانیم در حالت خویشتن عجب می مانیم
1 هم جام جهان نمای عالم ماییم هم آینه روشن کن آدم ماییم
2 گر یک نفسی از دم ما زنده شوی دانی بیقین که آدم این دم ماییم
1 بر دیده چون سحاب من رحمت کن بر سیل سرشک ناب من رحمت کن
2 بر جان و دل خراب من رحمت کن بر زاری و اضطراب من رحمت کن
1 بر گریه و بر زاری من رحمت کن بر مفلسی و خواری من رحمت کن
2 بر ناله وبیداری من رحمت کن بر فقر ونگونساری من رحمت کن
1 تا یار مرا نمود ازصد جارو بر خاک درش نهاده ام صد جارو
2 من خانه دل را زده ام صدجارو تا گشت مرا بیمن دولت جارو
1 سر رشته اختیار از دست مده یعنی سر زلف یار از دست مده
2 مقصود زامر کن فکان هستی تست بی فایده روزگار از دست مده