1 عاشق که سمندر نبود خر کوفست صوفی که قلندر نبود موقوفست
2 رندی که نه پارسا بود نامردست زاهد که نه شاهدیش باشد بوفست
1 ای عور شده ز کسوت بیچونی برحسن و جمال خوشتن مفتونی
2 فی الجمله اگرچونی،اگر بیچونی در هر صفتی که بینمت موزونی
1 دل عاشق چشم ترک مستانه تست تو شمعی و عالم همه پروانه تست
2 جان و دل ما عاشق و دیوانه تست تو خانه دل شدی و دل خانه تست
1 هرچند ترا از اهل ایمان دارم در معنی این مسئله برهان دارم
2 گر عشق خدانباشدت در دل و جان من کافرم،ار ترا مسلمان دارم
1 من بنده شیوه های شیرین توام آشفته طره های مشکین توام
2 گفتی که :بگو:تاچه کسی در ره ما؟ مسکین تو،مسکین تو،مسکین توام
1 یک لحظه دلم را سر هشیاری نیست با هشیاران مرا سر یاری نیست
2 باریست مرا،که پیل مستش نکشد وین بار بجز عنایت باری نیست
1 ای رفته بپای خود بجایی که مپرس وز دست خودی تو در بلایی که مپرس
2 از مس وجود خود دمی بیرون آی تا راه بری بکیمیایی که مپرس
1 تا در پی مخزن معانی رفتیم در بحر محیط لامکانی رفتیم
2 دیدیم بسی محنت و تاریکی و غم تا بر سر آب زندگانی رفتیم
1 ما را ز عنایتش جمیلست جمال عالم همه تشنه اند و ما آب زلال
2 ما اهل کمالیم وز ما هر نفسی صدگونه تحیتست بر اهل کمال
1 چون باده بما داد،علی رغم حسود خوردیم،اگرصاف،اگر دردی بود
2 این باده ز بهر ماست،جز ما که خورد؟ چون رسم شراب خانه بهر مابود