1 ای برادر، گر ره صورت روی تا قیامت بوی معنی نشنوی
2 جان جاویدان اگر خواهی، بخوان مثنوی معنوی مولوی
1 جمال غرة عینی رایت فی سلمی فزاد بهجة قلبی و زال لی المی
2 رایت غرة وجه الحبیب، قلت: سلام فقال لی : و علیک السلام، یابن عمی
1 هزار شکر خدا را، که در جمیع امور همیشه بر کرم اوست اعتماد مرا
2 هزار لطف و کرم میرسد بجان ز حبیب بدین خوشم که : بدانست استناد مرا
3 بجای لطف و کرم گر ملامتی آید خوشم که حادثه کردست اوستاد مرا
1 میر زمانه، خسرو گیلان و تاج شاه دلها نگاه دار، که اینست شاهراه
2 دانی گناه چیست؟فراموشی خدا حق را نگاه دار، که وارستی از گناه
1 ز جنس مقدس چنین اقدسی نبود و ندیدست هرگز کسی
2 علی رغم الف جحود جهود بوصف هدایت بمانی بسی
3 لباس تو تقویست، از راه دین چه باشد ازین خوب تر ملبسی؟
1 خدمت بی دوستی را قدر و قیمت هست نیست خدمت اندر دست هست و دوستی در دست نیست
2 دوستی را در درون خدمتت پیوسته است هیچ خدمت در جهان چون دوستی پیوست نیست
3 لاف مستی میزنی و خود نخور دستی شراب عشق گوید: دوغ خورده، دوغ خواره مست نیست
1 همه دان غیر خدا نیست، همه دانش ما غیر ازین نیست که : هستی همه دانیم او را
2 عین هستیست، ببینید،مگویید که : چون؟ غیر او نیست، مگویید، مگویید : چرا؟
1 پیش از این گفته اند اهل خرد که بحکمت بدند آکنده
2 جرم دزدان ز پاسبان طلبید گر شما طالبید و جوینده
3 پادشه پاسبان درویشست خاصه این پادشاه فرخنده
1 شاه رستم را درودی میفرستم با سلام زانکه کس رامثل او فرزند فرزندی نبود
2 میر رستم، شه محمد، شاه روحانی صفت رفت ازین ویرانه و تن برد تا دار خلود
3 دید جنت با هزاران فر و زیب آراسته میل ازین عالم برید و اندر آن عالم فزود
4 یا الهی، جان پاکش را بجنت شاد دار یا غیاث المستغیثین، در خلود و در شهود
1 درویش، که حرف او بصورت پنجست هریک بمثابه ای که بیش از پیشست
2 دالست دلیل آنکه با درد بساز گر بر تن تو هر سو مو صد نیشست
3 را، روی و ریا مکن، که این روی و ریا رسوایی بیگانه و رنج خویشست
4 و اوست وداع غیر مولی کردن وین کار چنین کار یکی بی خوشست