ای آسیا، ای آسیا، سرگشتهای از قاسم انوار غزل 1
1. ای آسیا، ای آسیا، سرگشتهای چون ما چرا؟
از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا
...
1. ای آسیا، ای آسیا، سرگشتهای چون ما چرا؟
از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا
...
1. ای دل و جان عاشقان خسته تیغ مرحبا
غلغله او در سمک کوکبه تو در سما
...
1. ای صبح سعادت ز جبین تو هویدا
این حسن چه حسنست؟ تقدس و تعالا
...
1. ایهاالصابرون فی البلوا
طرقوا طرقوا الی المولا
...
1. برافشان زلف مشکین را، که خوش حالیم ازین سودا
که می یابم ز بوی او نسیم جنت الماوا
...
1. بس بمساجد شدیم بهر تولا
مسجد اقصی کجاست؟ مسجداقصا؟
...
1. بلبل بوقت صبح بدرگاه کبریا
فریاد عشق زد که: منم عاشق خدا
...
1. تا پریشان نکند زلف ترا باد صبا
متصور نشود حالت جمعیت ما
...
1. جگر پردرد و دل پرخون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر مایه سودا
...
1. چند پرسی ز کجایی و کجایی و کجا؟
از نهان خانه تجریدم و از دار فنا
...
1. خدا را، ای مذکر، رحم فرما
ز حد بگذشت سرمای تو بر ما
...
1. خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا
همراه مرحباست صفا در پی صفا
...