1 شعری که ز طبع فاضل عهد بود نه شعر بود که شکر و شهد بود
2 ماند مریم به فکر بکرش اما، عیسی اگرش عرش برین مهد بود
1 خان تقی آن که شاه را یاغی بود چون دیدیمش کدوبن باغی بود
2 این پایه و مایه یاغی شاه شدن گو قافیه قاف شو قرمساقی بود
1 از فقد شعیرم اسب و استر همه مرد ور هست زری به شعر بایست شمرد
2 وین بار گران که بستم این جان از شعر احمال سفر به دوش خود باید برد
1 گر تو خواهی که سخت جان، جان بدهد یا خواجه فلان باقی دیوان بدهد
2 یا آن که تو می دانی یک نان بدهد گو:... خان بدهد
1 ای سفله ترا به کار شاهانه چه کار؟ این کار خطیر را به بیگانه چه کار؟
2 گر من همه نقد و جنس دیوان بخورم من دانم و دیوان، به تو دیوانه چه کار؟
1 چل روز ترا جایگهی تیره دهم چوب گل و شور بای به، جیره دهم
2 گر ، به نشدی بالله اگر من باشم زنجیر کنم ترا نه زنجیره دهم
1 تا مهره اشعار ترا نخ کردم مردم ز بس آفرین و بخ بخ کردم
2 این معجزه بس بود ز شعر تو که من، در فصل تموز شهر ری یخ کردم
1 شیطان که همی گوید: افسون کردم آدم ز جنان و خلد بیرون کردم
2 بالله که اگر نبود گم ره می گفت: از پایه او نه کم، نه افزون کردم
1 ای خالق خلق، وای جهان دار جهان رحمی کن وزین گند دهانم برهان
2 یا شامه واستان ازین مغز و دماغ یا رایحه بازگیر ازان کام و دهان
1 رشتی علی ای رفیق دیرینه من ای مهر تو جا گرفته در سینه من
2 اغماض مکن، راست بگو، از چه سبب من مهر تو می ورزم و تو کینه من؟