1 ای خان عظیم شان مرا خوار مبین خود را گل نو رسته ، به گل زار مبین
2 تو نصف گلی، نه گل چو چشم احول یک را دو، به دیدار ، پدیدار مبین
1 رشتی علی از حجره سوی دشت مرو با ساده رخان جانب گلگشت مرو
2 تبریز نشین و درس خوان، آدم شو سنگین بنشین، سبک مشو، رشت مرو
1 زنجیره نشین، طلاق زنجیره بده حسرت به نکاح آور و پاکیزه بده
2 کو خدمت تو؟ که زحمت خواجه دهی هر دم که: مواجب بده و جیره بده
1 ای خواجه بیا خوش تر ازین پند مخواه دل از طمع زیاده در بنده مخواه
2 با این بخر و بغل که داری زنهار از سیر و پیاز و گند و ناگند مخواه
1 رشتی علی: ای وای که بد نام شدی بازی چه کودکان حمام شدی
2 رفتی که کنی رام، خودت رام شدی با این همه پختگی، چرا خام شدی؟
1 شیطان توئی ای حاجی و عیار توئی بیرون کن بوالبشر ز گل زار توئی
2 اما که درین کار، زیان کار توئی کو مالک خلد و هالک نار توئی
1 زنهار به ری رای تمتع نکنی وز خواجه همسایه تتبع نکنی
2 آسوده وجودی که به راحت داری آلوده به زحمت تهوع نکنی