1 از کشت عمل بس است یک خوشه مرا در روی زمین بس است یک گوشه مرا
2 تا چند چو کاه گرد خرمن گردیم چون مرغ بس است دانهای توشه مرا
1 دوشینه فتادم به رهش مست و خراب از نشهٔ عشق او نه از بادهٔ ناب
2 دانست که عاشقم ولی میپرسید این کیست، کجایی است، چرا خورده شراب
1 تا قبلهٔ ابروی تو ای یار کج است محراب دل و قبلهٔ احرار کج است
2 ما جانب قبلهٔ دگر رو نکنیم آن قبله مراست گر چه بسیار کج است
1 فرموده خدا بزرگی آیین من است تمکین شهان ز فر تمکین من است
2 فرماندهٔ اختران به صد جاه و جلال فرمان بر شاه ناصرالدین من است
1 این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست بیمار و غریب و در به در گشتهٔ تست
2 برگشتگی بخت و سیه روزی او از مژگان سیاه برگشتهٔ تست
1 آمد مه شوال و مه روزه گذشت وایام صیام و رنج سی روزه گذشت
2 صد شکر خدا که روزی روزهٔ ما گاهی به غنا و گه به دریوزه گذشت
1 تا دل به برم هوای دلبر دارد افسانهٔ عشق دلبر از بر دارد
2 دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری دل از دلبر چگونه دل بر دارد
1 زلفین سیه که در بناگوش تواند سر بر سر هم نهاده بر دوش تواند
2 سایند سر از ادب به پایت شب و روز آری دو سیاه حلقه در گوش تواند
1 از هر دو جهان مرا مقید کردند وان گه به مدیح شه مقید کردند
2 این نامه که مدح ناصرالدین شاه است ترتیب وی از خط محمد کردند
1 یک عمر شهان تربیت عیش کنند تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
2 نازم به جهان همت درویشان را کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند