3 اثر از قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی

1 وصل با دلدار میباید مرا فصل از اغیار می باید مرا

2 چون نی ام از اصل خود ببریده اند نالهای زار می باید مرا

3 من کجا و رسم عقل و دین کجا مست یارم یار می باید مرا

4 بی وصال او نمیخواهم بهشت دار بعد از جار میباید مرا

1 آنچه را از بهر من او خواست آن آید مرا خواستش از راز پنهان ناگهان آید مرا

2 سعی در تحصیل دنیا و فضولش بیهده است در ازل قدری که روزی شد همان آید مرا

3 سوی مشرق گر روم یا راه مغرب بسپرم برجبینم آنچه بنوشته است آن آید مرا

4 بر سرم گرچه نمیدانم چه خواهد آمدن اینقدر دانم که مردن بی امان آید مرا

1 یکنفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا ساعتی بی شور و مستی سرنمی آید مرا

2 سربسر گشتم جهانرا خشک وتر دیدم بسی جز جمال او بچشم تر نمی آید مرا

3 هم محبت جان ستاندهم محبت جان دهد بی محبت هیچ کاری بر نمی آید مرا

4 شربت شهد شهادت کی بکام دل رسد ضربتی از عشق تا برسر نمی آید مرا

1 آفتاب وصل جانان بر نمی آید مرا وین شب تاریک هجران سرنمی آید مرا

2 دل همیخواهد که جان در پایش افشانم ولی یکنفس آن بیوفا بر سر نمی اید مرا

3 طالع شوریده بین کان مایهٔ شوریدگی بی خبر یکبار از در در نمی اید مرا

4 ازطرب شیرینترست آن نوش لب لیکن حسود قامت چون نخل او در بر نمی آید مرا

1 ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا

2 جان مرا جان توئی لعل مرا کان توئی در دل ویران توئی گنج نهانی مرا

3 آنکه بدل میدمد روح سخن هردمم تا نزند یکنفس بی دمش آبی مرا

4 شب همه شب تابصبح همنفس من توئی روز چو کاری کنم کار و دکانی مرا

1 ترا سزاست خدایی نه جسم را و نه جان را تو را سزد که خودآیی نه جسم را و نه جان را

2 تویی تویی که تویی و منی و مایی و اویی منی نشاید و مایی نه جسم را و نه جان را

3 تویی که تای ندارد وحید و فردی و یکتا نبود غیر دوتایی نه جسم را و نه جان را

4 تو را رسد که در آیینهٔ رسالت احمد جمال خویش نمایی نه جسم را و نه جان را

1 اگر خرند زعشاق جان سوخته را روان بدوست برم این روان سوخته را

2 کشد چو شعله زحرف فراق دوست نفس کشم بکام خموشی زبان سوخته را

3 زآتش دل من حرف در دهن سوزد کسی چگونه بفهمد بیان سوخته را

4 خبر ببر ببر دلبر ای صبا و بگوی سزد که رحم کنی عاشقان سوخته را

1 بنواز دل شکسته‌ای را رحمی بنمای خسته‌ای را

2 میکن چو گذر کنی نگاهی برخاک رهت نشسته‌ای را

3 بیگانه مشو بخویش پیوند از هر دو جهان گسسته‌ای را

4 سهلست کنی گر التفاتی دل بر کرم تو بسته‌ای را

1 تجلی چون کند دلبر کنم شکران تجلی را تسلی چون دهد ازخود نخواهم آن تسلی را

2 بسوزد در تجلی و نسازد با تسلی دل ببخشدگر تسلی جان دهم آن جان تجلی را

3 تجلی تان کند بر من مرا از من کند خالی که یکتایم نشیمن کی کنم جز جای خالی را

4 تسلی چون توان شد از جمال عالم آرایش تسلی باد قربان ناز سلطان تجلی را

آثار فیض کاشانی

3 اثر از قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.