حوا چو دید ایمنی راه و رفع از فیض کاشانی قصیده 13
1. حوا چو دید ایمنی راه و رفع منع
باور شدش بخورد از آن و ندید اذا
...
1. حوا چو دید ایمنی راه و رفع منع
باور شدش بخورد از آن و ندید اذا
...
1. امر آمد از جناب الهی که اهبِطوُا
نازل شوید سوی زمین هر چهار تا
...
1. آمد ندا که ما به تو گفتیم پیش از این
حرفی که میشود همه دردی بدان دوا
...
1. آدم قبول کرد و دگر توبه تازه کرد
از روی عجز و گفت که اغفر ذنوبنا
...
1. آنگه به معجبان ملائک خطاب کرد
کاینک خبر کنید ز اسماء من مرا
...
1. پس دست قدرت از قِبَلِ حق نهاده شد
بر پشت آدم صفی آن میر اصطفا
...
1. سماء و ارض و ملائک نجوم و شمس و قمر
سباع و وحش و بهائم طیور و جن و بشر
...
1. مژده آمد از قدوم آنکه دل جویای اوست
جان به استقبالش آمد آنکه جان مأوای اوست
...