3 اثر از قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی

1 آدم چو دید صورت زیبای دلفریب در خویش یافت جانب او میل و اشتها!

2 گفتا که کیستی تو چنین بهر چیستی؟ گفتا که آفریده حقّم کما تری‏

3 گفت ای خدای این چه جمال است و این چه حسن؟ در روی او چو می‏نگرم می‏روم ز جا!

4 گفتش خدای بنده‏ای از بندگان ماست خواهی که مونس تو بود خِطبه کن ز ما

1 پس از جناب قدس رسیدش بشارتی کاندر بهشت باش تو و زوجه هر دو تا

2 ساکن شوید فارغ و آزاد در بهشت بی حَرِّ و بی برودت بی‏جوع و بی‏ظما

3 در امن و در امان رغدا دائم الأکل شد بر شما مباح کلا حیث شئتما

4 گردید طیبات جنان بر شما حلال جز این درخت بار ور جمله میوه‏ها

1 پس امر شد ملائکه را سجده آورید این قالب خلیفه بگزیده مرا

2 فی الفور در سجود فتادند سر به سر جز دیو سرکشی که نمود از سجود ابا

3 گفتا که او ز خاک بود من ز آتشم چون زاده اثیر شود ساجد ثرا

4 حق گفت لعن بر تو و بر تابعان تو از اهل کبر و اهل حسد بنده هوا

1 حوا چو دید ایمنی راه و رفع منع باور شدش بخورد از آن و ندید اذا

2 آمد به نزد آدم و گفت ای صفی حق گردید آن درخت مرا و تو را روا

3 از بهر امتحان به سوی آن شجر رویم تا زین قضیه رفع شود پرده خفا

4 رفتم بسوی آن من و خوردم از آن بری نی منع دیدم از کس و نی یافتم اذا

1 آدم چو دید مکرمت و سجده و بهشت گفتا در آسمان و زمین کیست مثل ما؟

2 آمد ندا که سر به سوی عرش کن ببین آمد چو دید در نظرش نور مصطفا

3 با نور اهل بیت ز اشباح منعکس اشباح کرده بود به صلبش ز عرش جا

4 انوار بس غریب ز صلبش نمود عکس تا منتهای عرش درخشان و با ضیا

1 پس دست قدرت از قِبَلِ حق نهاده شد بر پشت آدم صفی آن میر اصطفا

2 ذرّیتش چو ذرّه ز ظهرش ظهور کرد مجموع ز ابتدا همگی تا به انتها

3 از حق ندا رسید الستُ بربّکم گفتند جملگی ز دل و جان بلی بلی

4 اول محمد و علی و اهلبیت گفت بَدوَش ز مصطفا شد و اولاد مصطفا

1 سماء و ارض و ملائک نجوم و شمس و قمر سباع و وحش و بهائم طیور و جن و بشر

2 نبود مقصد اقصی ز آفرینش کل مگر وجود یکی بنده خجسته گهر

3 که بندگی کند او از ره شناسائی نه بر امید بهشت و نه بیم نار سقر

4 بود ز معصیت و جهل و شرک و شک معصوم خدای را به حقیقت مطیع و فرمان بر

1 ارواح در ازل به سراپرده بقا بودند متحد همه بر ذروه علا

2 این‏جان ما که هست در این خاکدان غریب آسوده بود در حرم پاک کبریا

3 آزاده بود از پس و پیش زمان و وقت فارغ ز احتجاب حضور مکان و جا

4 از تن اثر نبود در اطوار آب و گل از دل خبر نه از اثر آتش و هوا

1 آدم قبول کرد و دگر توبه تازه کرد از روی عجز و گفت که اغفر ذنوبنا

2 پس نام مصطفا به زبان راند و مرتضی آنگاه نام فاطمه آن زبدة النسا

3 نام حسن بگفت و حسین و شمردشان تا چارده تمام شد از آل مصطفا

4 حق نیز لطف کرد و نوازش نمود و باز بودش به جای خویش و فزودش در اصطفا

1 آمد ندا که ما به تو گفتیم پیش از این حرفی که می‏شود همه دردی بدان دوا

2 هرگه مصیبتی دهدت روی یا غمی در دفع آن بجوی توسل به مصطفا

3 نام محمد و علی و اهلبیت را کن ذکر در دعا و بدیشان کن التجا

4 تا من به جاه و رتبه آن برگزیدگان دفع بلا نمایم و بپذیرمت دعا

آثار فیض کاشانی

3 اثر از قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در شوق مهدی فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.