ارواح در ازل به سراپرده از فیض کاشانی قصیده 1
1. ارواح در ازل به سراپرده بقا
بودند متحد همه بر ذروه علا
...
1. ارواح در ازل به سراپرده بقا
بودند متحد همه بر ذروه علا
...
1. از چارده ولیِّ مسمی به هفت اسم
سبع المثانئی که ز قرآن نشد جدا
...
1. در گوش شیعه چون ز ثناشان صدا رسید
برداشتند نغمه بر آثار آن صدا
...
1. چون نوبت وجود به ابدان ما رسید
این کار ز آفرینش آدم شد ابتدا
...
1. پس امر شد ملائکه را سجده آورید
این قالب خلیفه بگزیده مرا
...
1. آدم چو دید صورت زیبای دلفریب
در خویش یافت جانب او میل و اشتها!
...
1. پس از جناب قدس رسیدش بشارتی
کاندر بهشت باش تو و زوجه هر دو تا
...
1. آدم چو دید مکرمت و سجده و بهشت
گفتا در آسمان و زمین کیست مثل ما؟
...
1. آدم ز حسن و بهجت آن در شگفت ماند
کاشباح نور و علم چه قوم است ای خدا
...
1. آدم ز رشک کرد تمنای علمشان
آورد در خیال بدی کاشکی مرا
...
1. ابلیس دید کآدم خاکی بزرگ شد
از حق نیافت منزلت و جاه و اجتبا
...
1. مأیوس شد ز آدم و شد سوی زوجهاش
هم در دهان حیه و هم از ره دغا
...