5 اثر از پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ابوالقاسم فردوسی / شاهنامه ابوالقاسم فردوسی / پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود در شاهنامه

پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 چو اسفندیار آن گو تهمتن خداوند اورنگ با سهم و تن

2 ازان کوه بشنید بانگ پدر به زاری به پیش اندر افگند سر

3 خرامیده نیزه به چنگ اندرون ز پیش پدر سر فگنده نگون

4 یکی دیزه‌ای بر نشسته بلند بسان یکی دیو جسته ز بند

1 بدو داد پس شاه بهزاد را سپه جوشن و خود پولاد را

2 پس شاه کشته میان را ببست سیه رنگ بهزاد را برنشست

3 خرامید تا رزمگاه سپاه نشسته بران خوب رنگ سیاه

4 به پیش صف دشمنان ایستاد همی برکشید از جگر سرد باد

1 چو بازآورید آن گرانمایه کین بر اسپ زریری برافگند زین

2 خرامید تازان به آوردگاه به سه بهره کرد آن کیانی سپاه

3 ازان سه یکی را به بستور داد دگر آن سپهدار فرخ‌نژاد

4 دگر بهره را بر برادر سپرد بزرگان ایران و مردان گرد

1 چو ترکان بدیدند کارجاسپ رفت همی آید از هر سوی تیغ تفت

2 همه سرکشانشان پیاده شدند به پیش گو اسفندیار آمدند

3 کمانچای چاچی بینداختند قبای نبردی برون آختند

4 به زاریش گفتند گر شهریار دهد بندگان را به جان زینهار

1 چو آگاه شد شاه کامد پسر کلاه کیان بر نهاده بسر

2 مهان و کهانرا همه خواند پیش همه زند و استا به نزدیک خویش

3 همه موبدان را به کرسی نشاند پس آن خسرو تیغ‌زن را بخواند

4 بیامد گو و دست کرده بکش به پیش پدر شد پرستار فش

1 یکی روز بنشست کی شهریار به رامش بخورد او می خوش‌گوار

2 یکی سرکشی بود نامش گرزم گوی نامجو آزموده به رزم

3 به دل کین همی داشت ز اسفندیار ندانم چه شان بود از آغاز کار

4 به هر جای کاواز او آمدی ازو زشت گفتی و طعنه زدی

1 کی نامبردار فرخنده شاه سوی گاه باز آمد از رزمگاه

2 به بستور گفتا که فردا پکاه سوی کشور نامور کش سپاه

3 بیامد سپهبد هم از بامداد بزد کوس و لشکر بنه برنهاد

4 به ایران زمین باز کردند روی همه خیره دل گشته و جنگجوی

1 برآمد بسی روزگاری بدوی که خسرو سوی سیستان کرد روی

2 که آنجا کند زنده و استا روا کند موبدان را بدانجا گوا

3 جو آنجا رسید آن گرانمایه شاه پذیره شدش پهلوان سپاه

4 شه نیمروز آنک رستمش نام سوار جهاندیده همتای سام

1 کی نامبردار زان روزگار نشست از بر گاه آن شهریار

2 گزینان لشکرش را بار داد بزرگان و شاهان مهترنژاد

3 ز پیش اندر آمد گو اسفندیار به دست اندرون گرزهٔ گاوسار

4 نهاده به سر بر کیانی کلاه به زیر کلاهش همی تافت ماه

1 بدان روزگار اندر اسفندیار به دشت اندرون بد ز بهر شکار

2 ازان دشت آواز کردش کسی که جاماسپ را کرد خسرو گسی

3 چو آن بانگ بشنید آمد شگفت بپیچید و خندیدن اندر گرفت

4 پسر بود او را گزیده چهار همه رزم‌جوی و همه نیزه‌دار

آثار ابوالقاسم فردوسی

5 اثر از پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.