کنون ای خردمند از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1
1. کنون ای خردمند روشنروان
بجز نام یزدان مگردان زبان
...
1. کنون ای خردمند روشنروان
بجز نام یزدان مگردان زبان
...
1. ازان دشت چنگش برانگیخت اسپ
همی رفت برسان آذرگشسپ
...
1. بخیمه درآمد بکردار باد
یکی ترگ دیگر بسر برنهاد
...
1. همی رفت پیران پر از درد و بیم
شد از کار رستم دلش به دو نیم
...
1. وزان جایگه شد بدان انجمن
بجایی که بد سایهٔ پیلتن
...
1. بغرید شنگل ز پیش سپاه
منم گفت گرداوژن رزمخواه
...
1. یکی خویش کاموس بد ساوه نام
سرافراز و هر جای گسترده کام
...
1. گهار گهانی بدان جایگاه
گوی شیرفش با درفش سیاه
...