4 اثر از گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ابوالقاسم فردوسی / شاهنامه ابوالقاسم فردوسی / گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه

گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 جهانجوی چون شد سرافراز و گرد سپه را بدشمن نشاید سپرد

2 سرشک اندر آید بمژگان ز رشک سرشکی که درمان نداند پزشک

3 کسی کز نژاد بزرگان بود به بیشی بماند سترگ آن بود

4 چو بی‌کام دل بنده باید بدن بکام کسی داستانها زدن

1 چو ایرانیان از بر کوهسار بدیدند جای فرود و تخوار

2 برآشفت ازیشان سپهدار طوس فروداشت بر جای پیلان و کوس

3 چنین گفت کز لشکر نامدار سواری بباید کنون نیک‌یار

4 که جوشان شود زین میان گروه برد اسپ تا بر سر تیغ کوه

1 پس آگاهی آمد بنزد فرود که شد روی خورشید تابان کبود

2 ز نعل ستوران وز پای پیل جهان شد بکردار دریای نیل

3 چو بشنید ناکار دیده جوان دلش گشت پر درد و تیره روان

4 بفرمود تا هرچ بودش یله هیونان وز گوسفندان گله

1 سواران رسیدند بر تیغ کوه سپاه اندر آمد گروها گروه

2 سپردار با نیزه‌ور سی هزار همه رزمجوی از در کارزار

3 سوار و پیاده بزرین کمر همه تیغ دار و همه نیزه‌ور

4 ز بس ترگ زرین و زرین درفش ز گوپال زرین و زرینه کفش

1 چو خورشید بنمود بالای خویش نشست از بر تند بالای خویش

2 بزیر اندر آورد برج بره چنین تا زمین زرد شد یکسره

3 تبیره برآمد ز درگاه طوس همان نالهٔ بوق و آوای کوس

4 ز کشور برآمد سراسر خروش زمین پرخروش و هوا پر ز جوش

1 سپهبد بشد تیز و برگشت شاه سوی کاخ با رستم و با سپاه

2 یکی مجلس آراست با پیلتن رد و موبد و خسرو رای زن

3 فراوان سخن گفت ز افراسیاب ز رنج تن خویش وز درد باب

4 ز آزردن مادر پارسا که با ما چه کرد آن بد پرجفا

1 تخوار سراینده گفت آن زمان که آمد بر کوه کوهی دمان

2 سپهدار طوسست کامد بجنگ نتابی تو با کار دیده نهنگ

3 برو تا در دژ ببندیم سخت ببینیم تا چیست فرجام بخت

4 چو فرزند و داماد او را برزم تبه کردی اکنون میندیش بزم

1 چو ایرانیان از بر کوهسار بدیدند جای فرود و تخوار

2 برآشفت ازیشان سپهدار طوس فروداشت بر جای پیلان و کوس

3 چنین گفت کز لشکر نامدار سواری بباید کنون نیک‌یار

4 که جوشان شود زین میان گروه برد اسپ تا بر سر تیغ کوه

1 وزان پس چنین گفت با سرکشان که ای نامداران گردنکشان

2 یکی نامور خواهم و نامجوی کز ایدر نهد سوی آن ترک روی

3 سرش را ببرد بخنجر ز تن بپیش من آرد بدین انجمن

4 میان را ببست اندران ریونیز همی زان نبردش سرآمد قفیز

1 همی گفت و جوشن همی بست گرم همی بر تنش بر بدرید چرم

2 نشست از بر اژدهای دژم خرامان بیامد براه چرم

3 فرود سیاوش چو او را بدید یکی باد سرد از جگر برکشید

4 همی گفت کین لشکر رزمساز ندانند راه نشیب و فراز

آثار ابوالقاسم فردوسی

4 اثر از گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.