4 اثر از گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ابوالقاسم فردوسی / شاهنامه ابوالقاسم فردوسی / گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه

گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 چنین گفت پس پهلوان با زرسپ که بفروز دل را چو آذرگشسپ

2 سلیح سواران جنگی بپوش بجان و تن خویشتن دار گوش

3 تو خواهی مگر کین آن نامدار وگرنه نبینم کسی خواستار

4 زرسپ آمد و ترگ بر سر نهاد دلی پر ز کین و لبی پر ز باد

1 فرود جوان را دژ آباد بود بدژ درپرستنده هفتاد بود

2 همه ماهرویان بباره بدند چو دیبای چینی نظاره بدند

3 ازان بازگشتن فرود جوان ازیشان همی بود تیره‌روان

4 چنین گفت با شاهزاده تخوار که گر جست خواهی همی کارزار

1 چو بهرام برگشت با طوس گفت که با جان پاکت خرد باد جفت

2 بدان کان فرودست فرزند شاه سیاوش که شد کشته بر بی گناه

3 نمود آن نشانی که اندر نژاد ز کاوس دارند و ز کیقباد

4 ترا شاه کیخسرو اندرز کرد که گرد فرود سیاوش مگرد

1 سه روزش درنگ آمد اندر چرم چهارم برآمد ز شیپور دم

2 سپه برگرفت و بزد نای و کوس زمین کوه تا کوه گشت آبنوس

3 هرآنکس که دیدی ز توران سپاه بکشتی تنش را فگندی براه

4 همه مرزها کرد بی‌تار و پود همی رفت پیروز تا کاسه‌رود

1 چنین گفت شاه جوان با تخوار که آمد بنوی یکی نامدار

2 نگه کن ببین تا ورا نام چیست بدین مرد جنگی که خواهد گریست

3 بخسرو تخوار سراینده گفت که این را ز ایران کسی نیست جفت

4 که فرزند گیوست مردی دلیر بهر رزم پیروز باشد چو شیر

1 چو خورشید تابنده بنمود چهر خرامان برآمد بخم سپهر

2 ز هر سو برآمد خروش سران گراییدن گرزهای گران

3 غو کوس با نالهٔ کرنای دم نای سرغین و هندی درای

4 برون آمد از بارهٔ دژ فرود دلیران ترکان هرآنکس که بود

1 همی گفت و جوشن همی بست گرم همی بر تنش بر بدرید چرم

2 نشست از بر اژدهای دژم خرامان بیامد براه چرم

3 فرود سیاوش چو او را بدید یکی باد سرد از جگر برکشید

4 همی گفت کین لشکر رزمساز ندانند راه نشیب و فراز

1 چو خورشید تابنده شد ناپدید شب تیره بر چرخ لشکر کشید

2 دلیران دژدار مردی هزار ز سوی کلات اندر آمد سوار

3 در دژ ببستند زین روی تنگ خروش جرس خاست و آوای زنگ

4 جریره بتخت گرامی بخفت شب تیره با درد و غم بود جفت

1 سه روزش درنگ آمد اندر چرم چهارم برآمد ز شیپور دم

2 سپه برگرفت و بزد نای و کوس زمین کوه تا کوه گشت آبنوس

3 هرآنکس که دیدی ز توران سپاه بکشتی تنش را فگندی براه

4 همه مرزها کرد بی‌تار و پود همی رفت پیروز تا کاسه‌رود

1 گزین کرد زان لشکر نامدار سواران شمشیرزن سی‌هزار

2 برفتند نیمی گذشته ز شب نه بانگ تبیره نه بوق و جلب

3 چو پیران سالار لشکر براند میان یلان هفت فرسنگ ماند

4 نخستین رسیدند پیش گله کجا بود بر دشت توران یله

آثار ابوالقاسم فردوسی

4 اثر از گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گفتار اندر داستان فرود سیاوش در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.