اگر تندبادی براید از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1
1. اگر تندبادی براید ز کنج
بخاک افگند نارسیده ترنج
...
1. اگر تندبادی براید ز کنج
بخاک افگند نارسیده ترنج
...
1. ز گفتار دهقان یکی داستان
بپیوندم از گفتهٔ باستان
...
1. چو نزدیک شهر سمنگان رسید
خبر زو بشاه و بزرگان رسید
...
1. چو یک بهره از تیره شب در گذشت
شباهنگ بر چرخ گردان بگشت
...
1. چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه
یکی پورش آمد چو تابنده ماه
...
1. خبر شد به نزدیک افراسیاب
که افگند سهراب کشتی بر آب
...
1. چو آگاه شد دختر گژدهم
که سالار آن انجمن گشت کم
...
1. چو برگشت سهراب گژدهم پیر
بیاورد و بنشاند مردی دبیر
...
1. یکی نامه فرمود پس شهریار
نوشتن بر رستم نامدار
...
1. گرازان بدرگاه شاه آمدند
گشاده دل و نیک خواه آمدند
...