3 اثر از فریدون در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فریدون در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

فریدون در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 ز سالش چو یک پنجه اندر کشید سه فرزندش آمد گرامی پدید

2 به بخت جهاندار هر سه پسر سه خسرو نژاد از در تاج زر

3 به بالا چو سرو و به رخ چون بهار به هر چیز مانندهٔ شهریار

4 از این سه دو پاکیزه از شهرناز یکی کهتر از خوب چهر ارنواز

1 فریدون چو شد بر جهان کامگار ندانست جز خویشتن شهریار

2 به رسم کیان تاج و تخت مهی بیاراست با کاخ شاهنشهی

3 به روز خجسته سر مهرماه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

4 زمانه بی‌اندوه گشت از بدی گرفتند هر کس ره ایزدی

1 ز سالش چو یک پنجه اندر کشید سه فرزندش آمد گرامی پدید

2 به بخت جهاندار هر سه پسر سه خسرو نژاد از در تاج زر

3 به بالا چو سرو و به رخ چون بهار به هر چیز مانندهٔ شهریار

4 از این سه دو پاکیزه از شهرناز یکی کهتر از خوب چهر ارنواز

1 فرستادهٔ شاه را پیش خواند فراوان سخن را به خوبی براند

2 که من شهریار ترا کهترم به هرچ او بفرمود فرمانبرم

3 بگویش که گرچه تو هستی بلند سه فرزند تو برتو بر ارجمند

4 پسر خود گرامی بود شاه را بویژه که زیبا بود گاه را

1 نهفته چو بیرون کشید از نهان به سه بخش کرد آفریدون جهان

2 یکی روم و خاور دگر ترک و چین سیم دشت گردان و ایران‌زمین

3 نخستین به سلم اندرون بنگرید همه روم و خاور مراو را سزید

4 به فرزند تا لشکری برگزید گرازان سوی خاور اندرکشید

1 برآمد برین روزگار دراز زمانه به دل در همی داشت راز

2 فریدون فرزانه شد سالخورد به باغ بهار اندر آورد گرد

3 برین گونه گردد سراسر سخن شود سست نیرو چو گردد کهن

4 چو آمد به کاراندرون تیرگی گرفتند پرمایگان خیرگی

1 سوی خانه رفتند هر سه چوباد شب آمد بخفتند پیروز و شاد

2 چو خورشید زد عکس برآسمان پراگند بر لاژورد ارغوان

3 برفتند و هر سه بیاراستند ابا خویشتن موبدان خواستند

4 کشیدند با لشکری چون سپهر همه نامداران خورشیدچهر

1 چو تنگ اندر آمد به نزدیکشان نبود آگه از رای تاریکشان

2 پذیره شدندش به آیین خویش سپه سربسر باز بردند پیش

3 چو دیدند روی برادر به مهر یکی تازه‌تر برگشادند چهر

4 دو پرخاشجوی با یکی نیک خوی گرفتند پرسش نه بر آرزوی

1 چو برداشت پرده ز پیش آفتاب سپیده برآمد به پالود خواب

2 دو بیهوده را دل بدان کار گرم که دیده بشویند هر دو ز شرم

3 برفتند هر دو گرازان ز جای نهادند سر سوی پرده‌سرای

4 چو از خیمه ایرج به ره بنگرید پر از مهر دل پیش ایشان دوید

1 برآمد برین نیز یک چندگاه شبستان ایرج نگه کرد شاه

2 یکی خوب و چهره پرستنده دید کجا نام او بود ماه‌آفرید

3 که ایرج برو مهر بسیار داشت قضا را کنیزک ازو بار داشت

4 پری چهره را بچه بود در نهان از آن شاد شد شهریار جهان

آثار ابوالقاسم فردوسی

3 اثر از فریدون در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فریدون در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.