1 صنم صورت منور کردی امروز جوانان جمله کافر کردی امروز
2 بیا بوسی بده بر فایز زار که گویا حج اکبر کردی امروز
1 ز کشت و پیچ این شلوار رنگین خرامان رفتن و آن وضع سنگین
2 کند مجبور فایز را در آخر که مجنون وار خارج گردد از دین
1 به زیر پیرهن پستان دلبر نمایان چون گهر در حقه زر
2 کسی نادیده و نشنیده فایز که سرو ناز لیمو آورد بر
1 مسلسل حلقه حلقه زلف دلدار به هر تاری دلی گشته گرفتار
2 دل فایز اسیر دام زلفش چو گنجشکان که گرد آیند بر مار
1 عجب دارم از این ابریشمین تار که نازرده چرا پستان دلدار
2 بگو فایز، چپانی را که دیده که یابد پرورش از جامه یار؟
1 نگفتم دل از آن گیسو بپرهیز؟ تو زخم آلوده با غیری میامیز
2 دل فایز گرفته خو به زلفش شب است این زلف و دل مرغ شباویز
1 که والشمس الضحی روی تو ای یار شب دیجور گیسوی تو ای یار
2 که فایز با همه بالانشینی فدای حلقه موی تو ای یار
1 گهی در خواب بینم قد و بالاش گهی یاد آورم زلف چلیپاش
2 اگر بخشد به فایز حور و کوثر به غیر از یار خود نبود تمناش
1 ندانم در چه حالم در کجایم کجایم می کشاند ناخدایم
2 رود فایز چنین راهی به ناچار برد آن جا که می خواهد خدایم
1 مه بالا نشین پایین نظر کن به مسکینان کلامی مختصر کن
2 بتا فایز غریب این دیار است محبت با غریبان بیشتر کن