ز آشنایان آن قدر رنج از امیرعلیشیر نوایی مقطع 1
1. ز آشنایان آن قدر رنج و الم دیدم که نیست
میل آن اکنون که با خود نیز باشم آشنا
...
1. ز آشنایان آن قدر رنج و الم دیدم که نیست
میل آن اکنون که با خود نیز باشم آشنا
...
1. صحت ار خواهی مکن میل طعام
تا نباشد اشتهای غالبت
...
1. هر که او راست گشت و روشن دل
در سیه روز دهر بد روز است
...
1. توکل هر که سازد پیشه خویش
ز بار منت مردم خلاص است
...
1. درین منزلگه فانی شهان را
به لشکرگه که هر سو کوس و پیل است
...
1. هر کرا گفتی انیس و ساختی مأیوس طبع
از غمش صد داغ بر جان جفاکش بوده است
...
1. تتبع کردن فانی در اشعار
نه از دعوی و نی از خودنماییست
...
1. ای فلان سوختی خلایق را
ملک را شدت تو ویران کرد
...
1. جوانمرد از کرم مفلس نگردد
سخی را از عطا چین نیست در چهر
...
1. به نزد عقل ز حیوان کم است انسانی
که نبودش اثر از دلپذیری آواز
...
1. هست عاشق به نمودار چو خاک
لیک معشوق بود چون آتش
...
1. دشمنت گر حسود شد نیک است
که برنج آید او ز فعل بدش
...