29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی

1 چون عکس روی مغبچه خواهم تماشا بنگرم آیم درون دیر در مرآت صهبا بنگرم

2 زانسان درون چشم و دل جا کرده آن شوخ چگل کو رو نماید متصل خواهم چو هر جا بنگرم

3 ابرو و رخسار تو وه در چشم دل ناکرده ره نی سر نهم در قبله گه نی در مصلا بنگرم

4 مه بینم اندر آسمان گل بنگرم در بوستان هر دم چو نتوانم که آن رخسار زیبا بنگرم

1 بهاران گر به گلشن طرح جام و ساغر اندازیم بیا این سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم

2 سیاهی گرانمایه غم که سازد وقت ما تیره به یک برق شعاع جام بنیادش بر اندازیم

3 ز رعنایان دو رنگی تا بکی دیدن درین بستان یکی ما هم شراب لعل در جام زر اندازیم

4 بیارائیم بر طرف گلستان بزم شاهانه ز مستی شور و غوغا در رواق اخضر اندازیم

1 کنج تاریک غمت را تا بکی مسکن کنم باشد از شمع رخت آن خانه را روشن کنم

2 گر توان کردن می گلرنگ در کوی تو نوش خار در چشمم اگر یاد گل و گلشن کنم

3 دشمن جان خودم کز تو به لاف دوستی دوستان خویش را با خویشتن دشمن کنم

4 بنده آزادگانم زان سبب در باغ دهر طوف پای سرو میل قامت سوسن کنم

1 به دو چشم یار اسیرم که همی زنند تیرم به من غریب رحمی که به کافران اسیرم

2 چو بکوی و قد او شیفته ام اگر چه واعظ دهدم ز روضه و حور فسانه کی پذیرم

3 اجلم رقیب و عمرم شده آن لب روان بخش نه از آن بود گریزم نه ازین بود گریزم

4 من از آرزوی آن تیغ هلاک و او کشد غیر بکشید جای آنست ز غیرت ار نمیرم

1 صبح است فیض اگر طلبی ترک خواب کن تا چند مست خواب قدح پر شراب کن

2 ما را به شیشه می فکن و از عتاب و لطف نی سنگ خاره افکن و نی لعل ناب کن

3 مردم در انتظار تو ای عمر نازنین یکره بآمدن نه به رفتن شتاب کن

4 روزی مقدر است نگردد زیاد و کم گر تو وقار ورزی و گر اضطراب کن

1 هست الف گفتیم آن بالا برید از ما سخن پیش آن بدخوی نتوان گفت الف بالا سخن

2 یک سخن گوید ز وصلم با هزاران انتظار گر چه ناید زو در آئین وصال الا سخن

3 مرده بودم یک سخن گفتی و جانم تازه شد کی مسیحا این چنین گفتست روح افزا سخن

4 خوش نمی آید سخن از کس به گوشم در خمار ساقیا دیگر مگو در گردش صهبا سخن

1 از باده تبرا چه کنم چون نتوانم اندیشه تقوا چه کنم چون نتوانم

2 ز آشفتگی باده و درماندگی عشق با این دل شیدا چه کنم چون نتوانم

3 مخمورم اگر کوثرم آری که بنوشش جز ساغر صهبا چه کنم چون نتوانم

4 چون بینمش از حال روم وه که غم دل در پیش وی افشا چه کنم چون نتوانم

1 نیست در دیر مغان بدمست بی‌باکی چو من از گریبان تا به دامن پیرهن‌چاکی چو من

2 آنچنان کاندر کمال حسن پاکی چون تو نیست یافت نبود در کمال عشق هم پاکی چو من

3 غم چو نبود از غم عشقت به عالم صعب‌تر شد یقین این هم که نبود نیز غمناکی چو من

4 درخور ادراک حسنت هرکسی را عاشقی است نیست در عشاق زارت اهل ادراکی چو من

1 در دیر زار مغبچه شوخ مهوشم کز هجر او چو خال عذارش بر آتشم

2 شام فراق از طرف کوی او وزید باد صبا و کرد چو زلفت مشوشم

3 نقد دلی که بود چو ترکان ظلم خوی از کف کشید و بردمان شوخ دلکشم

4 مجروحم از سپهر و غشی های او بدار ساقی برغم او قدح صاف بیغشم

1 ای رند درد آشام جز دیر مغان مأوا مکن دل را به غیر از مغبچه‌ای جای دگر شیدا مکن

2 ساقی به صد فرخندگی چون بایدت پایندگی گر یابی آب زندگی در جام جز صهبا مکن

3 در طوف باغ ای سیمبر گلرنگ می در جام زر افکنده در وی کن نظر میل گل رعنا مکن

4 در دین و دل آتش زده کردی چو عزم میکده هر لحظه از می عربده بر زمره تقوا مکن

آثار امیرعلیشیر نوایی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی امیرعلیشیر نوایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی