1 ای رخ فرخنده ات خورشید ایوان جمال قامت نورانیت شمع شبستان خیال
2 هدهد فرخنده فال طرف بامت جبرئیل بلبل دستانسرای باغ اسلامت بلال
3 گاه اعجاز کلام از لفظ گوهر بار خویش داده یی صدره فصیحان عرب را گوشمال
4 نطق انفاس روانبخش تو در لفظ حدیث از صفا چون گوهر رخشنده در آب زلال
1 ای شعله ی چراغ در خانه ات هلال سیاره ات شراره ی شمع صف نعال
2 سلطان علی موسی کاظم امین وحی ای مهچه ی لوای تو خورشید بیزوال
3 آنجا که سایه ی شجر کبریای تست بر گیست ماه عید که افتاده از نهال
4 هر کوکبی که از افق طالع تو تافت بر شرق و غرب حکم کند تا هزار سال
1 قسم بخالق بیچون و صدر بدر انام که بعد سید کونین حیدرست امام
2 امام اوست بحکم خدا و قول رسول که مستحق امامت بود بنص کلام
3 امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان بطی لسان هفت سبع کرد تمام
4 امام اوست که قایم بود بحجت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام
1 ای تا به قیامت علم فتح تو قایم سلطان دو عالم علی موسی کاظم
2 در دیده و دل نور تجلی تو باقی بر چهره ی جان لمعه ی دیدار تو دایم
3 آنرا که دهد لطف تو پروانه ی دولت هرگز نشود قابض ارواح مزاحم
4 علمی که بهر کار تو شد رهبر تقدیر در گردش ایام نشد فسخ عزایم
1 زبان خامه ندارد سر رسوم و رقوم بجز مناقب ذات مقدس مخدوم
2 حقیقتی که در اشیا مدام در سیرست بدان صفت که ازو نیست ذره یی محروم
3 فروغ شمع هدایت امیر وادی نحل که حل و عقد دو عالم به دست اوست چو موم
4 محیط علم لدنی که ذات اقدس او رسید از ره معنی بمنتهای علوم
1 گل شکفت و غنچه ها را باز شد مهر از دهن گلبن از لب تشنگان باغ می گوید سخن
2 باز وقت آمد که رو پوشیدگان روزگار هر یکی دیدار بنمایند بر وجه حسن
3 تازه گردد نرگس مخمور از دست و ترنج لاله را چون دامن یوسف بدرد پیرهن
4 چاک پیراهن گشاید غنچه و چین قبا داغهای دل نماید لاله ی خونین کفن