1 ای آمده در گلشن جان نخل تو واحد اثبات دویی بر الف قد تو زاید
2 آنی که پی روشنی کار دو عالم شد نور تو از مشرق و مغرب متصاعد
3 روی تو بود در نظر بنده ی مؤمن چون جلوه ی معبود در آیینه ی عابد
4 دارند محبان تو چون عقد لآلی از شایبه ی گرد ریا، پاک عقاید
1 خیز که مرغ سحر زد به گلستان صفیر خواب گران دور شد از سر برنا و پیر
2 جلوه نمودند باز خلوتیان خیال چهره برافروختند پردگیان ضمیر
3 شب چو برفتن فشاند دامن مشکین طراز از گذر باد صبح خاست غبار عبر
4 مهر چو شیر بن نمود جلوه ز قصر جمال صبح چو فرهاد ازان ساخت روان جوی شیر
1 ای شعله ی چراغ در خانه ات هلال سیاره ات شراره ی شمع صف نعال
2 سلطان علی موسی کاظم امین وحی ای مهچه ی لوای تو خورشید بیزوال
3 آنجا که سایه ی شجر کبریای تست بر گیست ماه عید که افتاده از نهال
4 هر کوکبی که از افق طالع تو تافت بر شرق و غرب حکم کند تا هزار سال
1 ای رخ فرخنده ات خورشید ایوان جمال قامت نورانیت شمع شبستان خیال
2 هدهد فرخنده فال طرف بامت جبرئیل بلبل دستانسرای باغ اسلامت بلال
3 گاه اعجاز کلام از لفظ گوهر بار خویش داده یی صدره فصیحان عرب را گوشمال
4 نطق انفاس روانبخش تو در لفظ حدیث از صفا چون گوهر رخشنده در آب زلال
1 قسم بخالق بیچون و صدر بدر انام که بعد سید کونین حیدرست امام
2 امام اوست بحکم خدا و قول رسول که مستحق امامت بود بنص کلام
3 امام اوست که چون پای در رکاب آورد روان بطی لسان هفت سبع کرد تمام
4 امام اوست که قایم بود بحجت خویش چراغ عاریت از دیگری نگیرد وام
1 ای نور اله از مه رخسار تو لامع مهر ازل از آینه ی روی تو طالع
2 رویت که بود آینه ی صنع الهی بینند دران اهل نظر جلوه ی صانع
3 از شوق گل روی تو شد آدم خاکی در آب و هوای چمن دهر مزارع
4 بر آینه ی چهره ی مقصود نماندست رنگی که شود در نظر قدر تو مانع