1 باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست
2 آثار لوح و خامه ی قدرت نگار اوست مجموعه صورتی که ز الوان مصورست
3 از جلوه ی جمال علی دارد آب و رنگ هر گل که در ریاض بقا سایه گسترست
4 مرآت دل که جلوه گر نور کبریاست از مهر روی شاه ولایت منورست
1 چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست بصد هزار زبان روزگار در سخنست
2 ز خاک سوخته ی داغ آتشین رویان دمید لاله و سوزش هنوز در کفنست
3 نه روز آنست که در خانه مست بتوان بود برون خرام ز مجلس که نوبت چمنست
4 رسید نافه گشا باد صبحدم، گویا روان به دامن صحرا روایح ختنست
1 خطی که یک رقمش آبروی نه چمنست نشان خاتم سلطان دین ابوالحسنست
2 علی موسی جعفر که مهر دولت او ستاره ی شرف و آفتاب انجمنست
3 به نقش خاتم او گر هزار جوهر جان شود نثار یکایک بجای خویشتنست
4 ز شرح میمنت خاتم همایونش همای ناطقه را مهر عجز بر دهنست
1 گل شکفت و غنچه ها را باز شد مهر از دهن گلبن از لب تشنگان باغ می گوید سخن
2 باز وقت آمد که رو پوشیدگان روزگار هر یکی دیدار بنمایند بر وجه حسن
3 تازه گردد نرگس مخمور از دست و ترنج لاله را چون دامن یوسف بدرد پیرهن
4 چاک پیراهن گشاید غنچه و چین قبا داغهای دل نماید لاله ی خونین کفن
1 ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخار قربانی تو هستی ابنای روزگار
2 در عیدگه ز شوق رخت چشم اهل دید بازست همچو دیده ی قربانی فگار
3 تا گرد مقدم تو دهد مروه را صفا از کعبه مانده حلقه بدر چشم انتظار
4 بهر نثار محمل گردون شکوه تست زمزم که چون ستاره کند قطره ها قطار
1 این چه مجلس چه بهشت این چه شریف انجمنست که چو اقصای حرم قبله گه مرد و زنست
2 جنت عدن ز بس معنی انهار و عیون رشک صد گلشن آزاد ز سرو و سمنست
3 معنی آیت نورش چمن لاله و گل صفت عارض حورش ورق نسترنست
4 لحن داود درین روضه بود نغمه ی مرغ دم عیسی بدل نکهت مشک ختنست
1 زبان خامه ندارد سر رسوم و رقوم بجز مناقب ذات مقدس مخدوم
2 حقیقتی که در اشیا مدام در سیرست بدان صفت که ازو نیست ذره یی محروم
3 فروغ شمع هدایت امیر وادی نحل که حل و عقد دو عالم به دست اوست چو موم
4 محیط علم لدنی که ذات اقدس او رسید از ره معنی بمنتهای علوم
1 گل شکفت و لاله هم وا کرد از طومار مشک می زند باز از ریاحین جوش در گلزار مشک
2 صحن بستان گشت چون آیینه از آب روان از خط ریحان بر آوردست چون زنگار مشک
3 هست هر بیخ بنفشه نافه و هر غنچه اش کرد بهر امتحان بیرون ز نوک خار مشک
4 آهوی چینست پنداری صبا در لاله زار کز وی افتد هر طرف در گرمی رفتار مشک
1 ای تا به قیامت علم فتح تو قایم سلطان دو عالم علی موسی کاظم
2 در دیده و دل نور تجلی تو باقی بر چهره ی جان لمعه ی دیدار تو دایم
3 آنرا که دهد لطف تو پروانه ی دولت هرگز نشود قابض ارواح مزاحم
4 علمی که بهر کار تو شد رهبر تقدیر در گردش ایام نشد فسخ عزایم
1 ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر چون آب روان گرد رهت طیب و طاهر
2 سلطان خراسان علی موسی جعفر ای مهر رخت شمع سراپرده ی باقر
3 تابنده ز لوح دلت اسرار الهی زانگونه که در آب روان عقد جواهر
4 در هر بصری مهر رخت کرده ظهوری نور احدست آن رخ و انوار مظاهر