1 چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست بصد هزار زبان روزگار در سخنست
2 ز خاک سوخته ی داغ آتشین رویان دمید لاله و سوزش هنوز در کفنست
3 نه روز آنست که در خانه مست بتوان بود برون خرام ز مجلس که نوبت چمنست
4 رسید نافه گشا باد صبحدم، گویا روان به دامن صحرا روایح ختنست
1 چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست بصد هزار زبان روزگار در سخنست
2 بمی دهیم ز بر جامه و بسر دستار که باز وقت عرقچین و تای پیرهنست
3 بیار باده که دیگر هزار جامه ی چاک فدای دسته ی نسرین و برگ نسترنست
4 گل شراب در آیینه ی رخ ساقی چو برگ لاله فروزان میان یاسمنست
1 این چه مجلس چه بهشت این چه شریف انجمنست که چو اقصای حرم قبله گه مرد و زنست
2 جنت عدن ز بس معنی انهار و عیون رشک صد گلشن آزاد ز سرو و سمنست
3 معنی آیت نورش چمن لاله و گل صفت عارض حورش ورق نسترنست
4 لحن داود درین روضه بود نغمه ی مرغ دم عیسی بدل نکهت مشک ختنست
1 ای آمده در گلشن جان نخل تو واحد اثبات دویی بر الف قد تو زاید
2 آنی که پی روشنی کار دو عالم شد نور تو از مشرق و مغرب متصاعد
3 روی تو بود در نظر بنده ی مؤمن چون جلوه ی معبود در آیینه ی عابد
4 دارند محبان تو چون عقد لآلی از شایبه ی گرد ریا، پاک عقاید
1 ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر چون آب روان گرد رهت طیب و طاهر
2 سلطان خراسان علی موسی جعفر ای مهر رخت شمع سراپرده ی باقر
3 تابنده ز لوح دلت اسرار الهی زانگونه که در آب روان عقد جواهر
4 در هر بصری مهر رخت کرده ظهوری نور احدست آن رخ و انوار مظاهر
1 ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخار قربانی تو هستی ابنای روزگار
2 در عیدگه ز شوق رخت چشم اهل دید بازست همچو دیده ی قربانی فگار
3 تا گرد مقدم تو دهد مروه را صفا از کعبه مانده حلقه بدر چشم انتظار
4 بهر نثار محمل گردون شکوه تست زمزم که چون ستاره کند قطره ها قطار
1 خیز که مرغ سحر زد به گلستان صفیر خواب گران دور شد از سر برنا و پیر
2 جلوه نمودند باز خلوتیان خیال چهره برافروختند پردگیان ضمیر
3 شب چو برفتن فشاند دامن مشکین طراز از گذر باد صبح خاست غبار عبر
4 مهر چو شیر بن نمود جلوه ز قصر جمال صبح چو فرهاد ازان ساخت روان جوی شیر
1 گل شکفت و لاله هم وا کرد از طومار مشک می زند باز از ریاحین جوش در گلزار مشک
2 صحن بستان گشت چون آیینه از آب روان از خط ریحان بر آوردست چون زنگار مشک
3 هست هر بیخ بنفشه نافه و هر غنچه اش کرد بهر امتحان بیرون ز نوک خار مشک
4 آهوی چینست پنداری صبا در لاله زار کز وی افتد هر طرف در گرمی رفتار مشک
1 ای نور اله از مه رخسار تو لامع مهر ازل از آینه ی روی تو طالع
2 رویت که بود آینه ی صنع الهی بینند دران اهل نظر جلوه ی صانع
3 از شوق گل روی تو شد آدم خاکی در آب و هوای چمن دهر مزارع
4 بر آینه ی چهره ی مقصود نماندست رنگی که شود در نظر قدر تو مانع