گریه در عشق از از عینالقضات همدانی لوایح 85
1. گریه در عشق از رعونات نفس است گریه در خلوت از برای سلوت بود و در صحبت از برای اظهار احتراق کند و این هر دو از رعونات نفس بیرون نیست لعمری تا عاشق بخود باز نیفتد نگرید و عاشق بی شعور باید تا از غیبت در حضور آید آن عزیزی بنزد پیری از پیران طریقت درآمد اهل پردۀ او زلف شانه میکرد خواست که سربپوشد پیر فرمود او درین زمان بی شعورست و در عالم حضورست از هر دو کون آگاهی ندارد و روی جز بعالم نامتناهی ندارد زمانی بود در گریه آمد پیر فرمود که سر بپوش که او حاضر شد و از دریچۀ طبیعت ناظر شد بخود باز افتاد و از هجردرگداز افتاد و این لطیفۀ لطیف است.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
گریه از تأسف بود از عینالقضات همدانی لوایح 86
1. گریه از تأسف بود وتأسف از فوت محبوب بود چنانکه پیر کنعان از تأسف چندان بگریست که مردم(مردمک)چشمش که خلیفۀ عالم بینائی بود از کسوت عیانی بیرون آمد و جلباب سفید حسرت درخود کشید یا اَسفَی عَلی یوسُفَ و ابْیضّت عَیناهُ مِنَ الحُزْنِ اما روندگان این راه را اسف و حزن نباشد زیرا که ایشان را خوف فقد محبوب نبود، پیری بنزد مریدی آمد او را یافت که در فوت محبوبی میگریست گفت ای پسر دل بمحبوبی میبایست داد که فوت بر او روا نبودی تا بقلق و حزن و ضجرت و بکا گرفتار نشدی:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آنچه دیدۀ عاشق از عینالقضات همدانی لوایح 87
1. آنچه دیدۀ عاشق در گریه بود آن از غیرت حقیقت وجود اوست برو و حقیقت وجود او که عشق صفت اوست از غیرت میخواهد تادیدۀ او از گریه سفید شود و از دیدن ناامید شود زیرا که داند که آن دیدار بدین دیده دریغ بود:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
اگر عاشق خواهد از عینالقضات همدانی لوایح 88
1. اگر عاشق خواهد که معشوق را یاد کند نتواند چنانکه شبلی گوید چون منی ترا یاد کند و دهان را هر ساعتی هزار بار از آب توبه بشوید ازیاد کردنت هرگاه که خواهد یاد کند سلطان غیرت عشق بانگ برزند اِیّاکَ وَیَحْکَ وَاللّهُ کانَ اِیّاکالعَمْری اگر چه ذکر محبت از محبت بود مَنْ اَحبَّ شَیئاً اَکْثَر ذِکْرَهُ اما اگر این ذکر در حضورست از قلت حرمتست و اگر در غیبت است ذکر غایب غیبت است چنانکه جنید گفت مر شبلی را قدس اللّهُ سرَّ هُما هنگام آنکه شبلی در مجلس او گفت اللّه جنید گفتیاذاکِرُ اِنَّ ذَکَرْتَهُ فی الْغَیبةِ فَذِکْرُ الغایبِ غَیْبَتُهُ واِن ذَکَرْتَهُ فی الحُضورِ فَما راعَیْتَ حقّ الحُرْمَةِ.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
عاشق نتواند از از عینالقضات همدانی لوایح 89
1. عاشق نتواند از غلبات عشق ماسِویَ الْمَعشوق را در بریق حریق خود بسوزد آنچه ماند معشوق بود و مثالش چنان باشد که آنچه در آینه پدید آید اگرچه ظاهر بینان آن را در آینه پندارند در آینه نباشد اما نماید آنچه در دلی طلبند که بمصقلۀ قضا زنگ طبیعت از وی زدوده بود او بود اما آینه از کجا و عین از کجا بلکه عین از کجا و عکس از کجا:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
در ابتدا عاشق از عینالقضات همدانی لوایح 90
1. در ابتدا عاشق بگفت و گوی درآید پس در جست و جوی آید پس دل از خود بکلی برگیرد و پروانه وار خواهد که در پیش او میرد یعنی اول ذاکر بود پس طالب شود پس عشق برو غالب شود اینجا ذکر هستی بود و طلب نیستی، درین مقام هستی راه بودو نیستی پیشگاه اما نه آن نیستی که محرومی نام اوست آن نیستی که همه هستیها غلام اوست اما بنسبتی دیگر و این مشهور است که هستی راه است و نیستی منزل چنانکه آن محقق دقیق النظر گفته است:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
در مبادی عشق هودج از عینالقضات همدانی لوایح 91
1. در مبادی عشق هودج کبریا بردارد ولکن یَسعَنی قَلْبُ عَبدِیَ المؤمِن اَلانَ حَصْحصَ الْحَقّ اَنَارراوَدْتُهُعَن نَفْسِهِ وَانَّهُ لَمِنَ الصّادقین.
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
آن بار که از راه از عینالقضات همدانی لوایح 92
1. آن بار که از راه صورت عاشقمیکشد حامل از راه معنی معشوقست وَحَمَلْناهُم...سراین معنی است، ایعزیز در حال مشاهده بقوت مشاهدۀ او هر بار که بر عاشق نهند بکشد و سر از زیر بار درنکشد زیرا که مست شراب مشاهده بود ودر مستی بار خلاف معهود توان کشید:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
عاشقی را در شریعت از عینالقضات همدانی لوایح 93
1. عاشقی را در شریعت بغداد هزار تازیانه زدند از دست نشد و از پای درنیامد واصلی بدو رسید او را از آن حال پرسید گفت محبوب مرا حاضر بود و من بقوت مشاهدۀ او این تحمل کردم. یکی را از عیاران چهار دست و پای بیرون کردند او از آن بی خبر بود یکی بدو رسید او را از آن حال پرسید دید که خوش میخندد گفت آن چه طربست گفت از این طرب چه عجب است گفت محبوب من حاضرستو بعین رعایت در من ناظر مرا قوت مشاهدۀ او مغلوب کرده است و شدت ظهور او مرا از آن محجوب کرده است:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
در نظر اول عاشق از عینالقضات همدانی لوایح 94
1. در نظر اول عاشق بیخود شود اگرچه در خواب بود زیرا که شراب مشاهده مرد افکن است هیچ کس را طاقت مقاومت او نبود عِنْدَ ظُهُورِ الْحَقِّ ثُبورُ الْخَلْقِ آنچه اضطراب در وجد از عاشق پدید آید ازین معنی بود و آنچه نوری گفته است بدین قریب است:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
فرار عاشق از معشوق از عینالقضات همدانی لوایح 95
1. فرار عاشق از معشوق در کمال عشق از آنست که وصال کاریست برون از حد او چنانکه الم مفرط موجب هلاکست لذت مفرط هم موجب هلاک است بلکه عین هلاک جَعَلَهُ دَکَّاوَخَرَّ موسی صَعقا.. وَالصَّعِقَ الموتُ بِعَیْنِهِ بِعِزَّة اللّه که اگر در دار جلال در اوان وصال هیچ از قوت بشریت درواصلان باقی باشد بعدم صرف افتد چنانکه اسم وجود بر ایشان ممتنع افتد و مستحیل بلکه بحکم وعدۀ صادق الوعد از خود فانی شوندو بدو باقی گردند تا آن جمال دیده شود اول نور آن جمال دیده شود پس جمال آن نور دیده شود:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید
اگر کار باختیار از عینالقضات همدانی لوایح 96
1. اگر کار باختیار عاشق بود اتحاد بود و جمع زیرا که او را احتراق در پرتو انوار جمال خوشتر از بقا بود در تفرقه و دوئی و اگر باختیار معشوق بود فراق بود و هجر زیرا که او را از کمال جلال پروای یگانگی نبود با کس لَاحْتَرقَتُ سُبُحاتُ وَجْهِهِ عبارت از آنست غیرت میگوید:
...
برای مشاهده کامل کلیک کنید