آثار عراقی

صفحه 1 از 3
3 اثر از قصاید در دیوان اشعار عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عراقی / دیوان اشعار عراقی / قصاید در دیوان اشعار

قصاید در دیوان اشعار عراقی

1 ای صبا جلوه ده گلستان را با نوا کن هزاردستان را

2 بر کن از خواب چشم نرگس را تا نظاره کند گلستان را

3 دامن غنچه را پر از زر کن تا دهد بلبل خوش‌الحان را

4 گل خوی کرده را کنی گر یاد کند ایثار بر تو مرجان را

1 لاح صباح الوصال در شموس القراب صاح قماری الطرب دار کئوس الشراب

2 شاهد سرمست من دید مرا در خمار داد ز لعل خودم در عقیق مذاب

3 چهرهٔ زیبای او برده ز من صبر و هوش جام طرب زای او کرده نهادم خراب

4 من ز جهان بی‌خبر، کرد دل من نظر دید جهانی دگر برتر ازین نه نقاب

1 اگر وقت سحر بادی ز کوی یار در جنبد دل بیمار مشتاقان ز هر سو زار در جنبد

2 ور از زلفش صبا بویی به کوی بی‌دلان آرد ز هر کویی دو صد بی‌دل روان افگار در جنبد

3 ز باد کوی او در دم دل رنجور جان یابد ز یاد روی او هر دم دل بیمار در جنبد

4 چو بینی جنبش عاشق مشو منکر که عشق او دلی را چون بجنباند تنش ناچار در جنبد

1 دل تو را دوست‌تر ز جان دارد جان ز بهر تو در میان دارد

2 گر کند جان به تو نثار مرنج چه کند؟ دسترس همان دارد

3 با غمت زان خوشم که جان مرا غمت هر لحظه شادمان دارد

4 بر دلم بار هجر پیش منه آخر این خسته نیز جان دارد

1 طرب، ای دل، که نوبهار آمد از صبا بوی زلف یار آمد

2 هان نظاره که گل جمال نمود هین تماشا که نوبهار آمد

3 در رخ او جمال یار ببین که گل از یار یادگار آمد

4 به تماشای باغ و بستان شو که چمن خلد آشکار آمد

1 عاشقان چون بر در دل حلقهٔ سودا زنند آتش سودای جانان در دل شیدا زنند

2 تا به چنگ آرند دردش دل به دست غم دهند ور به دست آید وصالش جان به پشت پا زنند

3 از سر خوان دو عالم بگذرند آزادوار سنگ آزادی برین نه کاسهٔ مینا زنند

4 از سر مستی همه دریای هستی در کشند چون بترسند از ملامت خیمه بر صحرا زنند

1 روشنان آینهٔ دل چو مصفا بینند روی دلدار در آن آینه پیدا بینند

2 از پس آینه دزدیده به رویش نگرند جان فشانند بر او کان رخ زیبا بینند

3 چون بدیدند جمالش دل خود را پس از آن ز آرزوی رخ او واله و شیدا بینند

4 عارفان چون که ز انوار یقین سرمه کشند دوست را هر نفس اندر همه اشیا بینند

1 یا نسیم خوش بهار وزید یا صبا نافهٔ تتار دمید

2 یا سحر باد بوی جان آورد یا سر زلف یار در جنبید

3 این همه شادی و نشاط و طرب در سر خشک مغز ما گردید

4 هین! که گلزار من روان بشکفت هان که صبح دم سعادتم بدمید

1 یا رب، این بوی خوش ز گلستان آید؟ یا ز باغ ارم و روضهٔ رضوان آید

2 یا صبا بوی سر زلف نگاری آورد یا خود این بوی ز خاک خوش کمجان آید

3 یا شمال از دم عیسی نفسی بویی یافت کز نسیم خوش او در تن من جان آید

4 شمس دین، آنکه بدو دیدهٔ من روشن شد نور او در همه آفاق درخشان آید

1 فرستاد دریای فضل و هنر بدین خشک لب بحری از شعر تر

2 روان کرد جویی ز بحر روان که دارد همی ز آب کوثر اثر

3 روانی لفظ روانبخش او ببرد آبروی نسیم سحر

4 دل ناتوانم همانا بدید فرستاد بهر دل من شکر

آثار عراقی

3 اثر از قصاید در دیوان اشعار عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.