1 طاب روح النسیم بالاسحار این دورالندیم بالادوار؟
2 در خماریم کو لب ساقی؟ نیم مستیم کو کرشمهٔ یار؟
3 طرهای کو؟ که دل درو بندیم چهرهای کو؟ که جان کنیم نثار
4 غمزهٔ یار مست و ما مخمور لعل او تابدار و ما هشیار
1 راه باریک است و شب تاریک و مرکب لنگ و پیر ای سعادت رخ نمای و ای عنایت دست گیر
2 تا قدم زین وحشت آباد عدم بیرون نهم ز آن سرای راحتآباد قدم جویم نصیر
3 جذبهای، تا بر کشم جان را ز قعر چاه تن جرعهای، تا افگنم خود را به دریایی قعیر
4 چند آخر بر لب دریا نشینم خشک لب؟ تا کی از دون همتی گردم به گرد آبگیر؟
1 حبذا صفهٔ سرای کمال خوشتر از روی دلبران به جمال
2 طیره از زلف او ریاض بهشت خجل از ذوق او نعیم وصال
3 هفتمین طارم آستانهٔ او هشتمین بوستان صف نعال
4 هر یک از جام قبهٔ نورش جام گیتینما به استقلال
1 حبذا صفهٔ بهشت مثال برترین آسمانش صف نعال
2 مجلس نور و جلوهگاه سرور روضهٔ انس و بارگاه وصال
3 بیت معمور او مقر شرف سقف مرفوع او سپهر جلال
4 غرفش خوشتر از ریاض بهشت شرفش خوشتر از شکوه کمال
1 دوش مانا شنید فریادم کرد بیمار پرسشی بادم
2 من هم از روی باد پیمایی نفسی با نسیم بگشادم
3 با دلش رمزکی فرو گفتم به کف او پیامکی دادم
4 گفتم: ار چه تو نیز بیماری خبری ده ز صحت آبادم
1 شهبازم و شکار جهان نیست در خورم ناگه بود که از کف ایام برپرم
2 چون میتوان ز دست شهان طعمه یافتن از دست روزگار چرا غصه میخورم؟
3 بر فرق کاینات چرا پا نمینهم؟ آخر نه خاک پای عزیز پیمبرم؟
4 آن کاملی که رتبتش از غایت کمال گوید: منم که عین کمال است منظرم
1 می بیاور ساقیا، تا خویشتن را کم زنیم کار خود چون زلف خوبان در هم و برهم زنیم
2 از سر مستی همه دریای هستی بر کشیم فارغ آییم از خود و هر دو جهان را کم زنیم
3 بگسلیم از هم طناب خیمهٔ هفت آسمان خیمهٔ همت ورای نیلگون طارم زنیم
4 لایق میدان ما چون نیست نه گوی فلک شاید ار چوگان زلف یار خم در خم زنیم
1 هنوز باغ جهان را نبود نام و نشان که مست بودم از آن می که جام اوست جهان
2 به کام دوست می مهر دوست میخوردم در آن نفس که ز جان جهان نبود نشان
3 به چشم یار رخ خوب یار میدیدم در آن مقام که میزیستم به جان کسان
4 تبسم لب ساقی مرا شرابی داد ز بادهای که شد از لطف او قدح خندان
1 قبلهٔ روی صوفیان بارگه صفای او سرمهٔ چشم قدسیان خاک در سرای او
2 گوهر بحر اجتبا، مهر سپهر اصطفا یافته نور انبیا روشنی از ضیای او
3 تافته حسن ایزدی از رخ خوب احمدی خضر بقای سرمدی یافته از لقای او
4 برده ز مرسلان سبق خاتم انبیا به حق طینت او ز نور حق طلعتش از بهای او