3 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امامی هروی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امامی هروی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار امامی هروی

1 زلف اندر تاب چینی دیگرست کفرت اندر زلف دینی دیگرست

2 از زمرد خاتم لعل ترا تا خط آوردی نگینی دیگرست

3 کو دلی دیگر که دست عشوه ات هر دم اندر آستینی دیگرست

4 کو ز تو جانی که چشم ساحرست مست حسن اندر کمینی دیگرست

1 شبت ز بهر چه بر روز سایبان انداخت که روز من به شب تیره در گمان انداخت

2 که داد جز رخ و زلفت نشان روز و شبی که آن براین شکن و این گره بر آن انداخت

3 دو زلف پر گرهت گر نگه کنی دو شبند که روز روی تو خود را در آن میان انداخت

4 شگفت مانده ام از چشم جادوی تو که چون به نیم روز گره در شبی چنان انداخت

1 ز دل بگذر کرا پروای جانست حدیث دل حدیث کودکانست

2 نشان دل چه می پرسی که از جان درین ره یاد کردن بیم جان است

3 مرا وقتی دلی بودی و عمری که آندل همچو دلبر بی نشناست

4 چو با جانان و دلبر در شهودم دلم جانان و جانم دلستانست

1 با عشق دلی که آشنا نیست جامست ولی جهان نما نیست

2 دل آیینه ی خدا نمائیست گر آنگه بغیر مبتلا نیست

3 رو، ز آینه رنگ غیر بزدای پس نیست ببین که جز خدا نیست

4 ایدل تو نظر گه خدائی بر غیر ویت نظر روا نیست

1 ترک من دل بردن آئین می کند بر من بیدل ستم زین می کند

2 گرد ماه از مشک خرمن می زند مشک را بر ماه پرچین می کند

3 چشم مستش پرده ی جان می درد کفر زلفش غارت دین می کند

4 عکس یاقوتش مذاق روح را چون بشکر خنده شیرین می کند

1 رای مرا چو شیفته روی خویش کرد روی دلم ز روی کرم سوی خویش کرد

2 چندین هزار بار مرا مست هر دو کون زلفش ببوئی از سر هر موی خویش کرد

3 گاهم کمند لطف ز گیسوی وصل ساخت گاهم کمان فیض ببازوی خویش کرد

4 گه در جهان جان نفس قدس صبح اوم مشگین نفس چو صبحدم از موی خویش کرد

1 مقصود ترک اول سالک نجات بود گنج نجات زیر طلسم ثبات بود

2 چون قوت ثبات و حیات و نجات یافت بازش بذروه ی درجات التفات بود

3 حاصل شدش ز سلوت خلوت خلوص قلب گرچه ز نفس غیر حرم سومنات بود

4 جانش طهارت دو جهان کرد ز آب صدق در مسجد الحرام و صفا در صفات بود

1 از هنر مرد بهره ور گردد چون بر صاحب هنر گردد

2 قطره آب مختصر باشد چون بدریا رسد گهر گردد

3 صحبت نیشکر چو یابد آب بضرورت همه شکر گردد

4 سنگ چون بر دوام می تابد نظر آفتاب زر گردد

1 مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار که باد صبح امیدش چو روز من شب تار

2 دلم بحکم که برتافت مهر از آن سر زلف کز او شدست پراکنده عقل را سر و کار

3 روانم ارچه جدا ماند از آن دو نرگس شوخ که مست باده ی سحرند در میان خمار

4 به بی قرار دو زلف و بدلفریب دو چشم مرا شکسته ی غم کرد یار خسته زار

1 از نسیم زلفش ای باد سحر گر خبر داری چرائی بی خبر

2 چند پیمائی هوا بر کوی او گر گذر داری ز گردون بر گذر

3 سایه زلفش سواد چشم تست گر نمی بینی زهی نور بصر

4 پرتو لعلت فروغ وصل اوست گر نمی دانی زهی صاحب نظر

آثار امامی هروی

3 اثر از غزلیات در دیوان اشعار امامی هروی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار امامی هروی شعر مورد نظر پیدا کنید.